خلیج فارس از گذشتههای بسیار دور تاکنون نقشی راهبردی در مناسبات بینالملل داشته است و این گفته، معروف است که هرکس بر
خلیج فارس حکمرانی کند، میتواند بر همه جهان نفوذ داشته باشد.
البته این گزاره که نشان از اهمیت بالای ژئوپلتیک و ژئواستراتژیک این بخش از جهان دارد باعث شده که در هر مقطع زمانی قدرتهای جهان نگاهی ویژه به آنجا داشته باشند، مثلا نگاه برمبنای رقابت در زمان جهان دوقطبی مابین اتحاد جماهیر شوروی و آمریکا قبل از انقلاب نمود عینی داشت، به گونهای که عراق آن زمان تحت نفوذ شوروی بود و دو کشور ایران و عربستان در اردوگاه غرب قرارداشتند. این رقابتها تا زمان قرارداد 1975 الجزایر بین عراق و ایران به اوج خود رسید و ایران توانست از توان نظامی خود استفاده کرده و به قدرت غالب منطقهای تبدیل گردد. البته این به معنی پایان اصطکاکها نبود و این رقابت تداوم داشت.
پیروزی انقلاب اسلامی در ایران نقطه عطفی در تحولات منطقهای بود و اتفاقات دیگری چون جنگ تحمیلی، اشغال کویت توسط صدام، حوادث یازده سپتامبر و حمله آمریکا به عراق، اتمسفر جدیدی در روابط بین این کشورها ایجاد نمود. البته روابط کشور ما هم با کشورهای حوزه جنوبی خلیجفارس، از انقلاب بدینسو دستخوش تغییرات زیادی شد که این تغییرات در دورههای مختلف نمود مخصوص به خود را داشت، مثلا با اشغال کویت توسط عراق شاهد تغییر نگاه این کشورها از نگاه خصومتآمیزشان از قبل از آن یعنی از زمان اوایل انقلاب و جنگ تحمیلی بودیم که شاهد آغاز بهبودی روابط در دولتهای سازندگی و به نحو برجستهتری در دولت اصلاحات شدیم.
البته این روابط در
دولت احمدینژاد به سردی گرایید و در دولت روحانی هم امکان بهبود به نحو مناسب برایش ایجاد نشد. حقیقت غیرقابل تغییر این است که جبر جغرافیا ما را همسایگان یکدیگر قرارداده و همه این کشورها ناگزیر به داشتن روابط دوستانه با یکدیگر هستند. این روابط دوستانه میتواند صلح و توسعه را هم برای ساکنان این بخش از جهان به ارمغان آورد، خاصه آنکه این کشورها علاوه بر همسایگی اشتراکات فراوان دیگری نیز با هم دارند. همه این گفتهها تغییر در نگاه راهبردی کشورهای این منطقه نسبت به یکدیگر را خاطرنشان میسازد. علاوه براهمیت بالای دیپلماسی بر محور امنیت دستهجمعی در میان این کشورها، دیپلماسی اقتصادی هم نقش تکمیل کننده فرایند توسعه و گسترش روابط و دستیابی به همکاریهای استراتژیک را برعهده دارد. در همکاریهای امنیتی، کشورمان میتواند از توانمندیهایش در حوزههای موشکی و پهپادی، هستهای و نفوذ منطقهای در مسیر نزدیکی روابط استفاده کند؛ یعنی در چارچوب گفتگو و مذاکرات جدی در ایجاد فضای تفاهم گام بردارد. با اطمینانبخشی به اینکه این توانمندیها تهدیدی برای کشورهای منطقه نیستند و البته مذاکره هم برمبنای دادهها و ستاندههاست که میتواند در این مورد نیز مدنظر باشد. در حوزه اقتصادی هم پتانسیلهای فراوانی برای تقویت همکاریها وجود دارد.
مثلا ایران میتواند از ظرفیت عظیم
خلیج فارس برای توسعه سواحل جنوبی و سایر مناطق دیگرش استفاده کند . متاسفانه علی رغم اینکه ایران امتیازات بسیاری از نظر تنوع آب و هوایی، بیش از ۲۵ جزیره مسکونی و غیرمسکونی در خلیج فارس، جاذبههای متعدد طبیعی، تاریخ و تمدنی باستانی و اماکن دیدنی مختلف و دارای ۲۳ سایت مهم تاریخی ثبت شده در سازمان یونسکو است همچنین قابلیت بالای توریست درمانی دارد. اما سهم ایران از صنعت گردشگری جهان بسیار ناچیز است. اقتصاد گردشگری خصوصا با وجود تحریمهای سنگین آمریکا نقش برجستهتری مییابد، چون درآمدهای ارزی آن میتواند بخش قابلتوجهی از نیازهای ارزی کشور را تامین کند. حمل و نقل نیز از دیگر مزایای کشورمان در گسترش و تحکیم روابط اقتصادیمان با این کشورهاست که متاسفانه از آن غفلت شده است. حوزههای مهم دیگری چون انرژی، کشاورزی پایدار، شیلات، تکنولوژیهای مبتنی بر فنآوری دیجیتال و... همه و همه نشان از داشتن پتانسیلهای بالای روابط اقتصادی میان همه این کشورها بر مبنای برد-برد دارد.بدیهیست برندگان این بهبودی روابط و گستردگی همکاریها، همه ملتهای منطقهاند و بازندگان آن هم کشورهایی هستند که نفع آنها در اختلافات بین این ملتهاست.
روزنامه صبح ساحل