در صبحگاه پنجشنبه پنجم اسفند ماه، ارتش روسیه به دستور ولادیمیر پوتین
رییسجمهور این کشور به اوکراین حملهی همه جانبهای را آغاز کرد. دلیل این تهاجم همه جانبه از سوی مسکو تصمیم اوکراین به الحاق به پیمان ناتو بود؛ پیمان ناتو یا همان پیمان آتلانتیک شمالی در 15 فروردین 1328 خورشیدی به محوریت آمریکا و کشورهای بلوک غرب آن زمان در مقابل بلوک شرق به محوریت شوروی و کشورهای اقماریش شکل گرفت، هرچند این کشورهای کمونیستی در مقابله با ناتو چند سال بعد پیمانی نظامی به نام ورشو را پی نهادند اما این پیمان با فروپاشی شوروی منحل شد. کشور اوکراین علاوه برآنکه بیش از هفتاد سال با روسیه در چارچوب اتحاد جماهیرشوروی قرار داشت، اشتراکات فرهنگی فراوانی هم با آن دارد، نژاد مشترک، زبان شبیه به هم، مذهب مشترک، فرهنگ مشابه و اینکه
اوکراین به لحاظ حس ناسیونالیستی دو پاره است و بخشی خود را روسی میپندارند و بخشی دیگر برای خود ملیت اوکراینی متصورند. کشور اوکراین مانند بسیاری دیگر از جمهوریهای استقلال یافتهی شوروی تحت نفوذ حاکمان کرملین بود تا اینکه در سال های 2004 و نهایتا 2014 میلادی از این قاعده برگشت و خود را از نفوذ روسیه خارج کرد که به مداخلهی نظامی روسیه در آنجا هم انجامید. اما این مداخله به حمایت نظامی مسکو از جداییطلبان مدافع روسیه محدود شد.
اکنون که اوکراین نزدیک به 33 سال است که به کشوری مستقل تبدیل شده است توسط کشوری دیگر مورد تهاجم قرار گرفته که مخالف همهی موازین و حقوق بینالملل است. صرف تمایل بخشی از مناطق یک کشور به کشور دیگر مجوز تهاجم به آن کشور توجیه نمیشود. اما بررسی زوایای مختلف این جنگ را نباید از نظر دور داشت، اوکراین اگرچه علاقهی فراوان به مزیتهای غرب یعنی تکنولوژی پیشرفته، اقتصاد توانمند و جامعهی مدنی پویا داشت اما به جد متوجه بود که غلطیدن به دامان غرب از دید مسکو به عنوان عملی خصمانه نگریسته میشود و از این حیث متوجه نگرانیهای جدی مسکو بود و جانب احتیاط را رعایت می کرد. اینکه اکراین اینگونه بی پروا از تبعات اقدامش اعلام کرد که تصمیم دارد به طیفی از اقدامات از جمله پیوستن به ناتو، اتحادیهی اروپا و سایر اقدامات دیگر که نشان از پیوستنش به اردوگاه غرب دارد دست بزند، ریشه در یک چیز دارد وآن، حمایتهای پیدا و نهان غرب بویژه آمریکا از آن داشت. بیشک این تضمینها آنقدر از دید این کشور محکم بودهاند که اوکراین اقناع شده دست به این قمار بزند. اما نتیجه آن چنین شده که غرب گویا به لحاظ نظامی پشتش را خالی کرده و حالا که خود را در آغاز یک جنگ تمام عیار مقابل ابرقدرتی چون روسیه میبیند به هر ریسمانی چنگ میزند تا شاید نقطهی اتکایی بیابد. اما از سوی دیگر روسیهای قرار دارد که خود را وارث امپراطوری سوسیالیستی شوروی میبیند (البته فروپاشی شوروی برای کشورهای پیرامونش منجمله کشور ما موهبت ارزشمندی بود).
به نظر برخی از کارشناسان، غرب به سرکردگی آمریکا از روی عمد و حیلهگرانه
اوکراین را تشویق کرد که موی دماغ روسیه شده و با آگاهی از کیش شخصیت پوتین، دامی برایش گستراند تا بهانهای برای اعمال تحریمهای سنگین اقتصادی بر علیهاش داشته باشد. با اعمال این تحریمها اقتصاد روسیه به شدت آسیب خواهد دید. پیامد آن از دید برخی بسیار شدید است که حتی هم برای بقای پوتین و هم حفظ یکپارچگی روسیه چالش جدی ایجاد میکند. استراتژی غرب این است که قربانی را توسط خود قربانی به مسلخ می کشاند. غرب همانگونه که ساکاشویلی رییسجمهور گرجستان را فریفت، همین بلا را بر سر زلنسکی در اوکراین آورد. از نظر آنها سرنوشت ملت اوکراین هم ارزشی ندارد. این قاعده در مورد تمامی ابرقدرتها صدق میکند و همهی آنها فقط و تنها فقط به فکر منافع خود هستند و اتکا به هر کدام چه شرق و چه غرب اشتباهی بزرگ است.
روزنامه صبح ساحل