وقتی با موقعیت یا هیجانات ناراحتکننده مواجه میشویم، توصیهای که از اکثر آدمها میشنویم، این است که حواس خودت را پرت کن، به کار دیگری مشغول شو، به این چیزها فکر نکن و بقیهی نصیحتهایی که عموما از درستی یا کارآمدی آنها بی اطلاع هستیم. این توصیهها چقدر ممکن است برای ما مفید باشد؟ متخصصان گشتالت درمانی، معتقد هستند که پرت کردن حواس از تجربهها و احساسات ناخوشایند، باعث میشوند پروندهی آنها همیشه برای ما باز بماند، احساس کنیم مسالهای هرگز حل نشده و برای رسیدن به آرامش، ناخوداگاه و مداوما به دنبال حل و تمام کردن آنها باشیم. دکتر پرلز، روانشناس گشتالت درمانی میگوید، همین کارهای ناتمام یا پروندههای هیجانی باز میتواند، موجب نشخوار فکری و وسواس شود.
شاید شما هم در موقعیتی قرار گرفته باشید،که ناگهان احساس کنید، دیگر نمیتوانید جلوی احساسات را بگیرد، برای مثال در تنش کاری، ناگهان در مقابل همکاران یا رئیس بغضتان بترکد، یا آنقدر در رابطهی عاطفی عصبانی شوید، که تمام پلهای پشت سر را خراب کنید. مساله دقیقا بر سر اندازهی هیجانات است، اگر هیجانات ما به اندازه باشد، میتواند مفید و راهگشا هم باشد. اما چیزی که دردسرساز است، هیجانات بسیار شدید و البته بدتنظیمی آنها است.
عموما در مواقع مواجهه با بحرانهای بزرگ مانند جدایی، مرگ عزیزان،
ورشکستگی مالی و غیره، همهی ما به سطحی میرسیم، که حداقل تا مدتی نمیتوانیم، راه موثر و آرامش بخشی برای مواجهه با هیجانات خود پیدا کنیم. اما زمانی که در برخورد با استرسهای کوچک روزمره با همین شکل از بدتنظیمی هیجانات و واکنشهای اغراق آمیز به مساله پاسخ دهیم، کار بیخ پیدا میکند و در زندگی فردی، شغلی و اجتماعی خود با مشکل مواجه خواهیم شد. اما چه باید کرد؟ ناتوانی در شناخت و تشخیص احساسات، یکی از مواردی است که منجر به بدتنظیمی هیجان میشود.
برای مدیریت و برخورد صحیح با هیجانات، در ابتدای امر باید آنها را بشناسیم و بتوانیم هیجانات مختلف را از یکدیگر تشخیص دهیم. مسالهای که در دو مطلب مدیریت خشم، کامل به آن پرداختهایم. ممکن است، از ابتدای زندگی حالاتی را خشم بنامید، اما بعد از تحقیق، متمرکز شدن بر احساس و یا بهرهگیری از فرایند درمان متوجه شوید، احساسی که مدتها به عنوان خشم میشناختید و واکنشی در مقابل خشم برای آن در چنته داشتید، اضطراب بوده است! کار دیگری که بعد از شناخت احساسات باید انجام دهید، اعتبار دادن به آنهاست. به یاد داشته باشید که هیجانات، خوب یا بد، درست یا نادرست و ارزش و ضد ارزش نیستند، بلکه ملزومات زندگی هستند.
اگر قرار باشد مواقعی که غمگین هستید، خودتان را برای ضعیف بودن، غمگین بودن و ناتوان بودن سرزنش کنید، علاوه بر غم احساس شرم خواهید کرد، و در نهایت حجم احساسات منفی شما چند برابر خواهد شد. پس بدون آنکه کمر به قضاوت و سرزنش ببندید، صرفا بپذیرید که در آن لحظه احساس غم، خشم یا ترس میکنید. مرحلهی بعدی، این است که خلاف هیجانات فعلی عمل کنید. هیجانات معمولا ما را وادار میکنند، در جهت آنها عمل کنیم و به این ترتیب مدام تقویت میشوند.
اما اگر شناخت مناسبی از هیجان خود داشته باشید، میتوانید در جهت معکوس حرکت کنید و همین مساله باعث کاهش شدت هیجان میشود و در نهایت میبینیم که مقداری فروکش کرده است. به طور کلی اگر فکر میکنید، بسیار حساس هستید،هیجانات خیلی زود بر شما غلبه میکنند و همین مساله مدتهاست، که منجر به اختلال در کارکرد شما شده است، حتما یک رواندرمانگر حاذق پیدا کنید و راه درمان را پیش بگیرد.
روزنامه صبح ساحل