کودکان آسیبپذیرترین گروه در هر جامعهای هستند، از همین رو نمیتوان از آنها بهسادگی عبور کرد. 16 مهر روز کودک بهانهای برای پرداختن و توجه به حقوق آنها است. تناسب شهر با کودکان یکی از واضحترین نمونهها برای بررسی رعایت یا عدم رعایت حقوق این قشر است؛ در همین راستا به جرات میتوان گفت شهر بندرعباس و سایر شهرهای هرمزگان هیچگونه تناسبی با کودکان ندارند. فقر امکانات تفریحی در شهرهای مذکور بر این موضوع صحه میگذارد. به مناسبت 16 تا 22 مهرماه
هفته ملی کودک با «هانیه هادی نژاد»، کارشناس فرهنگی کنشگر حوزه کودک این حوزه پیرامون مباحث مختلفی به گفتوگو پرداختهایم. هادی نژاد از وضعیت امکانات تفریحی و مراکز فرهنگی برای
کودکان و نوجوانان در استان هرمزگان گلایه میکند. این فعال حوزه کودک به نگاه مقطعی دستگاههای متولی به بهانه نبود بودجه نیز اعتراض میکند.
وضعیت امکانات تفریحی و مراکز فرهنگی مختص کودکان و نوجوانان را در هرمزگان چگونه ارزیابی میکنید؟
متأسفانه باید بگویم مطلوب نیست. این مورد برای شهری که زبانزد قطب اقتصادی کشور است، بسیار تأسفآور است. به نقاط مختلف شهر بندرعباس که نگاه میکنیم جز پارکهای بادی، دو الی سه پارک سرپوشیده ویژه خردسال،
شهربازی ستاره جنوب و دو مرکز بازی ویژه جوانان، فضای دیگری برای تفریح هدفمند به چشم نمیخورد. این تمرکز فضاها در همین حد و اندازه هم تنها در بندرعباس وجود دارد و کودک، نوجوان و جوان در دیگر شهرستانها و روستاها {بهعنوانمثال شهرستان رودان یا روستای کنخ بندرلنگه} اصلاً به آن دسترسی ندارند.
درباره فضاهای فرهنگی این داستان دردناکتر است. نهادهایی که در تعریف فعالیت خود باید زیرساختها را برای بسط و گسترش فضای فرهنگی ایجاد کنند علناً با اعلام نداشتن بودجه کافی، خود را در حاشیه نگهداشته و سعی میکنند حقوق ماهانه خود را حلال کنند! مرکز فرهنگی و فروشگاه بو کتاب، انگشتشمار کتابخانههای زیر نظر نهاد کتابخانههای استان تنها مراکزی هستند که در خاطر دارم و واقعاً دیگر جایی به ذهنم نمیرسد؛ اگر هم وجود دارد بهطور مستمر فعالیت آنها راندیدم. وجود مجتمع فرهنگی-هنری خاص کودک و نوجوان، با تمام امکانات در حد و شأن کودکان بااستعداد و پرتوان ما، آرزوی دوری نیست، اما متأسفانه چون کودک در اولویت هیچ ارگان، نهاد یا سازمانی نیست و فقط در حد شعار و سخنرانیها است؛ باید از آن بگذریم و بگویم خداراشکر که همینها را هم داریم!
کمبود این مهم چه تأثیری بر این قشر برجای خواهد گذاشت؟
همیشه سعی میکنم غروبها از کنار پارکها با سرعتپایین عبور کنم تا ببینم آیا آنچه درباره مصرف مواد میگویند واقعاً وجود دارد؟ شاید برای ما که یک جامعه ایرانی اسلامی و زبانزد دنیا هستیم، پارهای از اتفاقات باورنکردنی به نظر بیاید و گاها خودمان را گول میزنیم که اصلاً وجود ندارد؛ اینکه نوجوان یازدهسالهای برای خرید ماده مخدر گل، در پارک کاکتوس راه بیفتد یا جوان خستهای که از سرخوردگیهای غیرقابل درک خانواده در پارک دباغیان لابهلای درختها بچرخد و به بزهکاری پناه بیاورد. اینها یعنی نبود یک برنامه درست فرهنگی و هنری در جامعهای که آرزو دارد همهچیز عالی باشد. شعار مدیران فرهنگیاش بهبود اوضاع فرهنگی بخش کودک باشد اما در عمل خبری از این موضوع نیست. درواقع آن کودک منتظر وعدهها نمانده و بزرگشده، هدف از زندگی را نه خانواده به او یاد داده نه ما بهعنوان فعالان فرهنگی و حالا خشونت، بزهکاری و انزوا، نصیب او شده است.
دستگاههای اجرایی و صنایع استان هرمزگان در راستای بهبود کیفیت خدمات حوزه کودک و نوجوان آیا موفق عمل کردهاند؟
بنا بر فعالیتهای چندسالهای که با ارگانها و سازمانهای مختلف در حوزه کودک داشتم میتوانم بگویم بله و خیر.
بله ازاینجهت که بنا بر مناسبت خاص که حضور کودک میتواند تأثیر دوچندان بر گزارش عملکرد ارگانی بگذارد یا دستور از نهاد بالاتر برای تخصیص بودجه برای فعالیت فرهنگی صادرشده باشد در حد و حدود یک جعبه مداد رنگی، یک پوشه و دفتر، کار انجامشده اما آیا تداوم داشته؟ خیر.
سازمان فرهنگی ورزشی شهرداری بندرعباس بنا بر نام بلند بالایی که به دوش میکشد حتماً در چارت سازمانی خود تعریفی برای فعالیتهای کودک دارد اما تا پایکار و طرحها به وسط کشیده میشود پولی وجود ندارد.
کانون پرورشی فکری کودکان و نوجوانان نیز با داشتن مراکز مختلف و حوزه فعالیتهای بسیار خاص و درخور کودک، سالهاست حاشیهنشینی را تجربه میکند؛ چون بودجهای برای کارهای میدانی ندارد. من عاشقانه کار کردن برای کودکان را تجربه کردم و عاشقان این کار را هم میشناسم اما اگر برنامهریزی مالی در میان نباشد اتفاقی رخ نمیدهد.
نهایت فعالیتها در این خلاصه میشود که سالی یک برنامه زیر پرچم به بهانه روز جهانی کودک و تمام. در حوزه ورزش کودکان هم با همین مصیبت مواجه هستیم.
هیئت ورزشهای همگانی استان هرمزگان چند سالی است که فقط نام یک هیئت ورزشی را به دوش میکشد. یکی از زیرمجموعههای این هیئت کمیته توسعه ورزشی کودکان است که سالهای گذشته با برگزاری جشنوارههای هفتگی ورزشی برای کودک و خانواده فضای مطلوبی را ایجاد کرده بود؛ متأسفانه پس از تغییر مدیریت این کمیته، همهچیزتمام شد. زمانی که این تکههای پازل سردرگم فعالیتهای ویژه کودکان را کنار هم میگذاریم فقط به یک جمله میرسیم؛ دوره کودکی برای مدیران ما بههیچوجه در اولویت و ضرورت جهت اقدام و عمل نیست.
با توجه به افزایش خشونت در جوامع و دسترسی آسان به اخبار و اینترنت؛ این روند چه تأثیری روی کودکان میگذارد؟
کودکان امروز کودکان آگاهی هستند. همواره به خانواده شاگردانم نسبت به تغییر تفکر و چهارچوب فکری کودکانشان گوشزد میکنم. کودکان دهه پنجاه و شصت با دستور پدر و مادر یک لیوان آب را حتی اگر میل نداشتند مینوشیدند اما کودکان امروز تا علت نوشیدن برای آنها محرز نشود عمل را انجام نمیدهند. وقتی در جامعه تناقض در لایههای مختلف وجود داشته باشد و کودک به حد آگاهی کافی هم نرسیده باشد با توجه به فعلوانفعالات اطرافیان به اخبار و رسانهها واکنش خود را بروز میدهد.من آسیبشناس یا روانشناس نیستم اما بهعنوان یک کنشگر در حوزه کودک دلواپس آیندهای هستم که یک کودک با عدم آگاهی خانواده و جامعه برای خود رقم خواهد زد. جایی خواندم که انسانهای خشمگین آدمهای تنهایی هستند که برای تخلیه احساسی خود این رفتارها را بروز میدهند. لازمه آرامش درونی خودشناسی و هویت بخشی است، چیزی که در حلقه اجتماعی شکلدهی شخصیت کودک و بعد نوجوان گمشده است و برای سازمانهای فرهنگی گویا این موجود گمشده نیاز به پیگیری ندارد.
نیاز کودکان و نوجوانان در این شرایط چیست؟ چه حقوقی دارند و خانواده باید چه نقشی را ایفا کند؟
خانوادههای ناآگاه کودکانی در همین چهارچوب پرورش میدهند. هنگامیکه از یک خانواده سرانه مطالعهشان را جویا میشویم سالی یک کتاب هم به چشم نمیخورد و با جملهی پولی برای سیر کردن شکم ندارم که کتاب تهیه کنم، مواجه میشویم. بسیاری از مدارس ما بااینکه میتوانند جلسات مشاوره برای بالا بردن سطح آگاهی خانوادهها داشته باشند اما عملاً خود را کنار کشیدهاند تا به قول بعضی از مدیران مدرسه خداینکرده خانواده را مکدر نکنند. پس تا اینجا کتاب و مدرسه از لیست آگاهی بخشی خطخورده، میماند رسانهها، ارگانها و سازمانهای متولی کار که گرفتاریهای حوزه بزرگسال جایی برای تفکر و توجه آنها به بخش کودک و خانواده باقی نمیگذارد. دراینبین مراکز مشاوره خانواده با توجه به آسیبهای روزمره به کودکان باید مأمنی برای رفع و بهبود اوضاع باشند اما بسیاری فقط مرکز درآمدزایی شدهاند نه همراهی. حقوق کودک با توجه به نکاتی که عرض کردم موردتوجه نیست چراکه حرف اول را معیشت میزند. گویا کودک خودش باید به فکر خودش باشد! درد شهر، در زیرپوست بهظاهر شادابش برای کودکان بسیار است.