خودکم بینی و یک اسکار فراموش نشدنی ایرانی



صبح ساحل، فرهنگی _ انتظار این که جشنواره های خارجی اهداف و منافعشان را با ما و فرهنگمان تنظیم کنند، بیهوده است اما باید پذیرفت که برای حضور در فضایی گسترده تر و معرفی قابلیت‌های هنر و فرهنگ ایرانی نیازمند ویترینی بزرگتر هستیم.

یک سال پیش، هشتم اسفندماه 1390 در ساعات نخستین یک روز سرد زمستانی اصغر فرهادی جایزه اسکار را به ویترین افتخارات سینمای ایران اضافه کرد. مسیری که او با «جدایی نادر از سیمین» پیموده بود تا به اسکار برسد، همراه با حاشیه‌ها و دشواری‌های فراوان بود. تولید فیلم با وجود تلاش فرهادی برای کار در سکوت خبری با موانعی روبرو شد و انتخاب آن برای معرفی به اسکار تا دقیقه 90 به طول انجامید با این که شایسته‌تر از «جدایی» برای حضور در عرصه بین‌المللی در میان تولیدات سال 90 وجود نداشت. درخشش در جشنواره‌های مختلف و قرار گرفتن در فهرست انتخاب منتقدان و فیلمسازان داخلی و خارجی انتظارها از «جدایی» را بالا برده بود.  پیش از «جدایی نادر از سیمین» خوشبین‌ترین سینمادوستان هم بختی برای ایران در کسب اسکار نمی‌دیدند اما «جدایی» همه این تصورات را پشت سر گذاشته و معیارهای تازه‌ای برای سینمای ایران تعریف کرده بود. آن لحظه که ساندرا بولاک در آرامش نام بهترین فیلم خارجی اسکار را می‌خواند، نفس بسیاری از ایرانی‌ها در سینه حبس شده بود تا این که فرهادی روی سن رفت و نوار موفقیت‌های فیلمش را کامل کرد. داستان «جدایی» از نو شروع شده بود.

طبیعی بود که در فضای پس از اسکار سیل تبریک‌ها به سمت فیلم، فیلمساز و مردم شریف و هنردوست! ایران سرازیر شود. اما شاید اگر این جایزه را سینماگری دیگر دریافت می‌کرد (مثلا یک سینماگر ترک یا عرب) پیامدهای مثبت آن برای سینمای کشورش بسیار بیشتر از آن بود که برای سینمای ایران اتفاق افتاد. برای مسئولان و مدیران سینمایی اسکار فقط فرصتی برای جلوه گری و فخر فروشی درباره سینماگری بود که چه دوستش بداریم چه منتقد منش و فیلمسازی‌اش باشیم، تنها و تنها با تلاش فردی به چنین جایگاهی رسیده و نکته اینجا است که این سختکوشی برای رسیدن به نقطه اوج در کشوری که معمولا پله‌های ترقی به شیوه‌های غیرمتعارف پیموده می‌شود، کمتر جدی گرفته شده است.

اما در خلا برنامه‌ریزی رسمی و استفاده از این بستر بین‌المللی برای کمک به سینمایی که حال و روز خوشی ندارد، «جدایی» راه خود را پیدا و توجه محافل سینمایی را به سمت سینمای ایران که مدتی ستاره اقبالش در بعد بین‌المللی فروغی نداشت، جلب کرد. حضور لیلا حاتمی در جشنواره‌های مختلف به عنوان داور و بازی پیمان معادی در یک فیلم و مجموعه خارجی به طور مشخص محصول دیده شدن در «جدایی نادر از سیمین» و اسکار بود. اما این برکات می توانست بیش از این باشد اگر ما مواجهه‌ای درست و منطقی با جشنواره‌های خارجی داشتیم و آنها را در حد و اندازه ملاک‌هایی برای سنجش ارزش برخی پروژه‌ها می‌پذیرفتیم. نه به این معنا که مرعوب آنها شویم یا برای پسندشان فیلم بسازیم، اما یک بار برای همیشه و به بهانه اسکار موضعی منطقی درباره محافل بین‌المللی بگیریم، همان طور که در عرصه‌های دیگر از جمله ورزش این مشکل حل و درخشش در ابعاد بین‌المللی همیشه ستایش شده و وسیله‌ای برای تفاخر بوده است.

 موضع‌گیری رسمی درباره جشنواره های بین‌المللی در سینمای ایران با فراز و فرود همراه بوده، زمانی که مجید مجیدی جوایز جشنواره‌های مختلف را به ایران می‌آورد صحبتی از سیاهنمایی یا باج دادن به اجنبی نبود. اگر بخواهیم بدبین باشیم می‌توانیم «بدوک»،«بچه‌های آسمان» و «رنگ خدا» را هم متهم به نمایش فقر و بدویت در جامعه ایرانی کنیم. مشکلی که فیلمسازان دیگر مانند عباس کیارستمی و اصغر فرهادی پس از دریافت جوایز خارجی با آن روبرو بوده‌اند.

 در تحلیل حضور ایران در جشنواره‌های بین‌المللی، این موضوع همواره از نظر دورمانده که بخشی از مخالفان یا تحقیر کنندگان این موفقیت‌ها از عارضه خودکم بینی که میان ایرانیان شایع است رنج می‌برند. برای این گروه هر پدیده غربی و متعلق به فرهنگ و جامعه‌ای دیگر با هر کیفیت در خور ستایش است، اما محصولات ایرانی فاقد آن میزان خلاقیت و جذابیتند که در بعد جهانی مطرح شوند و مورد توجه جدی قرار بگیرند. برای همین این گروه از مدیران، منتقدان و روزنامه‌نگاران همواره این موفقیت‌ها را با دیده شک می‌نگرند و می کوشند آنها را محصول دستهای پشت پرده و سیاست بازی مدیران جشنواره ها بدانند. هر چند که محک زمان نشان داده اغلب فیلم‌های ستایش شده در جشنواره‌های معتبر (نه هر هفته فیلم و محفل سینمایی درجه سه و چهار) واجد ارزش‌هایی است که فارغ از نگاههای بغض آلود این آثار را در تاریخ سینما ماندگار می‌کند.

 انتظار این که جشنواره های خارجی اهداف و منافعشان را با ما و فرهنگمان تنظیم کنند، بیهوده است اما باید پذیرفت که برای حضور در فضایی گسترده تر و معرفی قابلیت‌های هنر و فرهنگ ایرانی نیازمند ویترینی بزرگتر هستیم. همان طور که از عضویت بسکتبالیست‌ها و فوتبالیست‌های ایرانی در تیم های اروپایی و امریکایی استقبال می‌کنیم و در ورزش محدود به کشورهای شیخ نشین حاشیه خلیج فارس نمی‌شویم در سینما هم زمانی که امکان پرواز به افق‌هایی بزرگتر را داریم باید از این فرصت در راستای آرمان‌ها و اهدافمان استفاده کنیم و بسیاری از سینماگران ایرانی این کار را کرده اند. اما نگاههای بغض آلود به سینماگران مانع از آن شده که دستاوردهای مثبت حضور در فستیوال های خارجی روشن و این حرکت در ادوار مختلف و بر اساس کارنامه سینماگرانی مانند مجید مجیدی، عباس کیارستمی، اصغر فرهادی و ... بررسی شود.

 یک سال سخت پس از اسکار «جدایی نادر از سیمین» برای سینمای ایران گذشت و در تب و تاب انتخابات آینده و دولت جدید سرنوشت سینما مبهم و نگران کننده به نظر می‌رسد. یک سال پس از درخشش فرهادی و فیلمش در عرصه بین‌المللی سینمای ایران یک نماینده که بخت واقعی حضور در فهرست نهایی نامزدهای دریافت اسکار خارجی را داشته باشد، نداشت و این نشان می دهد که ماجرای لابی رئیس سازمان سینمایی و برنامه‌ریزی مسئولان برای به دست آوردن موفقیت‌های بین‌المللی چه شوخی بزرگی است. با همه این تحقیرها، نادیده گرفتن‌ها و فراموش کردن خدمات سینماگران در سال‌های پس از انقلاب برای معرفی چهره تازه ایران در فضای بین‌المللی، آن اسکار خاطره انگیز در حافظه سینمادوستان ایرانی می‌ماند. جایزه ای که غرور بر باد رفته جماعتی را احیا کرد و یادشان آورد که زندگی هنوز لحظه‌هایی جادویی دارد که تنها به معجزه سینما خلق می شوند.

برای این مطلب تا کنون نظری ثبت نشده‌ است.
0 / 200
  • نظر شما پس از بررسی و تایید منتشر خواهد شد.
  • لطفا از بکاربردن الفاظ رکیک، توهین و تهمت به اشخاص حقیقی و حقوقی خودداری کنید.

آخرین خبرها