حذف تصویر سازهای بومی از نقاشیهای دیواری جزیره هرمز در هفته گذشته خبرساز شد. ماجرا از این قرار بود که بنیاد برکت که مسئولیت زیباسازی این جزیره را به عهده دارد، سفارش چند طرح دیواری را به یکی از هنرمندان جزیره داد. بعد از مدتی اما از همان نقاش خواسته شد تا تصویر سازها را از نقاشی پاک کند. این اتفاق حواشی زیادی به همراه داشت. برای سر در آوردن از چندوچون آن سراغ مسئولان جزیره رفتیم اما هیچکدام حاضر به پاسخگویی نشدند. درنهایت نیز با این توجیه که موضوع اصلا مسئله مهمی نبودهاست، درهای پیگیری به رویمان بسته شد. اهمیت هنر و عمومیسازی آن به روشهای مختلف از جمله دیوارنگاری، نگفته عیان است. این موضوع از هر طول و تفسیری بینیاز است. در ادامه اما نگاهی اجمالی به دیوارنگارههای سراسر جهان و پیشینه آن میاندازیم.
قدمتی به طول تاریخ
نقاشی دیواری به نقشهایی گفته میشود که روی دیوارهای مختلف کشیده میشوند. سابقه این نوع نقاشی به انسانهای اولیه برمیگردد که نقاشی آنان روی دیوار غارها باقی ماندهاست. این نقاشیها بیشتر شامل حیواناتی است که شکار ساکنان غار شدهبودند. نقاشیهای یافتشده در غارهای «آلتامورا» در شمال اسپانیا و غارهای لاسکو در جنوب فرانسه مثالهای خوبی برای این نوع نقاشی هستند. در ایران هم این نوع نقاشی سابقه دارد. بر صخرههای غار «دوشه» در دره میرملاس، کوهدشت لرستان بیش از 110 نقاشی وجود دارد که قدمتش به دوران نوسنگی و حدود هشت هزارسال قبل از میلاد میرسد. این نقاشیها در دورههای مختلف در کشورمان کشیده شدهاند. در دوران معاصر این نوع از نقاشی بیشتر با رنگپاش و قلممو کشیده میشود. این نگارهها گاهی اوقات برای زیباسازی فضای شهری کشیده میشوند و گاهی اهداف فرهنگی، سیاسی و اجتماعی خاصی را دنبال میکنند. نقاشیهای دیواری این قابلیت را دارند که به جذابیت گردشگری تبدیل شوند. بعضی از هنرمندان از این نوع نقاشی برای نشان دادن اعتراضشان استفاده میکنند. این آثار هنری در سراسر دنیا به چشم میخورند. بعضی از این آثار با توجه به برخواستنشان از دل مردم، رنگوبوی اعتراض به خود میگیرند. بهطور مثال دیوار برلین مملوء از آثاری بود که با اهداف سیاسی و اجتماعی شکل گرفته بودند. با رونق دیوارنگاری مدرن، دیوارهای زیادی در شهرهای سراسر دنیا به زیور نقش آراسته شدند.
جهان به مثابه تابلوی نقاشی
دیوارنگاری نمونههای زیادی در سراسر دنیا دارد. به عنوان مثال روی دیواری در خیابان ساکسونِ ملبورن نقش کودکی در حال تماشای آسمان به چشم میخورد. در آدلایدِ استرالیا عکس یک زن با پوشش و آرایش خاصی نقش دیوار شدهاست. در خیابان سنتکلیرِ تورنتو دیوارنگاره سیاهوسفیدی وجود دارد که یک انسان چمباتمهزده را نشان میدهد. در یکی از خیابانهای رم هم دیوارنگاره جذابی وجود دارد از یک کودک که از نردبانی رنگی برای تماشای آسمان بالا رفته است. در خیابان چهاردمِ نیویورک تصویر نوجوانی در حال دویدن به زیبایی کشیده شدهاست. روی دیواری در یکی از خیابانهای بارسلون تصویر مردی وجود دارد که با گوشه چشم به خیابان مینگرد. نقاشی دیواری خیابانی در پاریس دختری است که نشسته بر یک چتر رنگی به پرندگان و ماهیها مینگرد. در یکی از خیابانهای بوئنسآیرسِ آرژانتین تصویر یک کابوی روی اسب به خوبی روی دیوار نقاشی شده است. یک دیوار در سائوپائولوی برزیل پذیرای هنر افراد بسیاری بوده است و نقشهای متفاوتی دارد. در پارکینگی در استانبول تصویری خلاقانه و کروم از ماشینهایی وجود دارد که از یک فضاپیما به زمین میریزد. در لسآنجلس هم نقاشیهای دیواری متعددی وجود دارند که یک نمونه از آنان دیوار مدرسه جاناف کندی است که تصویر دانشآموزان را در خود دارد. این آثار اما فقط آنچه نیستند که به عنوان نقاشی دیواری اجرا میشوند. در کنار جذابیتهای بصری و نقشی که این آثار در جذب گردشگر ایفا میکنند، هنرمندانی در جهان برای تغییر رویههای غلط اجتماعی و سیاسی آن را به پیشه خود تبدیل کردهاند. بنکسی یکی از هنرمندان مطرح جهان در این زمینه است. آثار او طنز سیاهی از واقعیت است. او گرافیتی را تخریب اموال عمومی نمیداند. بلکه از این بستر عمومی برای نشر تفکر ضد جنگ و ضد سرمایهداری خود بهره میبرد. آثار او اغلب محتوای کوبندهای دارد که بازتاب و اثر آن در سرتاسر جهان منتشر میشود.
نگارههایی برای نشر اندیشه
نمونههای یاد شده از دیوارنگاریهای سرتاسر جهان نقش این شاخه از هنر را به خوبی در نشر اندیشه بین عموم جامعه تبیین میکند. این نقاشیها علاوهبر جاذبه گردشگری و درآمدزا بودن، نتیجه اندیشیدن پدیدآورنده آن است و مفهومی را به مخاطب منتقل میکنند. مثلا بالا رفتن کودکی از یک نردبان، حس لطیفی از تمایل به بالا رفتن و کسب موفقیت به بیننده منتقل میشود. هدف گرفتن آسمان میتواند نشانه توانایی یک انسان برای ممکن کردن غیرممکنها باشد. تعدادی از این نقاشیها نیز سعی در به نمایش گذاشتن فرهنگ بومی آن منطقه دارند؛ مثل تصویر کابوی روی دیوار بوئنسآیرس. مواردی که گفته شد شامل آثاری میشوند که تولیدشان منع قانونی ندارد. این آثار با تغییری که ایجاد میکنند و جلوهای که به شهر میبخشند، میتوانند به آرامش و نشاط شهروندان کمک کنند. این نقشی است که در نگاه اول میتوان برای این نوع از هنر در نظر گرفت. نقش مهمتر آن اما آگاهیبخشی است. انتقال اطلاعات فقط مربوط به موضوعات مغایر با شعارهای حکومتی نیست. گاهی این نقاشیها سعی دارند به مردم درباره خودشان و داشتههای ناشناختهشان آگاهی بدهند. گاهی این نقاشیها حاوی پیامهای انسانی است که هیچ منطقی با آن مغایرت ندارد. نقاشیهای دیواری جزیره هرمز هم جزو همین آثار به شمار میآمد. این نقاشیها به گردشگران و حتی بومیانی که پیشینه موسیقایی استان را نمیشناختند، سازهای موجود در این منطقه را نشان میداد. در کمال تعجب اما این المانهای فرهنگی بدون هیچ توضیح موجهی از دیوارها پاک شد.
سال گذشته هم اتفاق مشابهی در بندرعباس رخ داد که مسئولان مربوطه در پاسخ به ابهامات بهوجود آمده علت آن را اینطور توجیه کردند: «این نقاشی در جایی کشیده شده بود که قرار نبود باشد و سازها حذف شده است تا در جای دیگری کشیده شود». اتفاقی که هنوز از آن خبری نیست. شاید این اتفاق یکی از مصادیق برخورد سلیقهای با هنر باشد که به مرور به تضعیف شاخصهای فرهنگی و هنری ایرانی میانجامد. نتیجهاش را در شهرهای بدقوارهای میتوان دید که مطابق الگویهای ناهمگون با اقلیم توسعه مییابند.