بررسی ترانه‌های اجتماعی و چالش‌های آن، به بهانه انتشار ترانه «گل به خودی»

برهوت ترانه‌های دغدغه‌مند


نویسنده: شیوا شاکری

ترانه به دلیل صمیمتی که در ذات خود دارد و پیوندش با موسیقی، جزء گونه‌های بسیار پرمخاطب ادبی است. شاید بتوان گفت که هیچ شاخه دیگری از ادبیات با چنین استقبالی روبه‌رو نیست. این استقبال غیر از صمیمت، به آزادی عملی برمی‌گردد که مخاطب در رویارویی با آن دارد. شنونده ترانه می‌تواند بدون دست کشیدن از کارهای روزانه، آن را بشنود و لذت ببرد. این هنر فراگیر و تاثیرگذار به موضوعات مختلفی می‌پردازد که مضامین اجتماعی یکی از آن‌هاست. در این مطلب به مناسبت انتشار ترانه «گل به خودی» از «روزبه بمانی‌» نگاه کوتاهی به مضامین اجتماعی ترانه‌ انداخته‌ایم.
 ترانه بستری برای تصویر کردن اجتماع
ترانه گاهی به مسائل مختلف اجتماعی می‌پردازد. این پرداخت در بعضی مواقع مستقیم است؛ مانند ترانه‌هایی که به مناسبت اتفاقی خاص مثل یک پیروزی بزرگ در جنگ سروده می‌شود و لحنی حماسی به خود می‌گیرد. بخشی از موسیقی رپ که با لحن اعتراضی، ناهنجاری‌های مختلف را به چالش می‌کشد، نوع دیگری از ترانه‌های اجتماعی است. گاهی هم در ترانه‌سرا از نماد برای بیان حرفش استفاده می‌کند؛ مثل مرغ سحر سروده ملک‌الشعرای بهار که یکی از ترانه‌های محبوب تاریخ ایران است. یک نوع از ترانه اجتماعی هم وجود دارد که در آن ترانه‌سرا سعی می‌کند تا با حرف زدن از زبان آسیب‌دیدگان اجتماع و ترسیم فضا، حس همدردی مخاطب را برانگیزد. ترانه اجتماعی در ادبیات ما پیشینه‌ای قوی دارد که کتاب «تاریخ در ترانه» نوشته «احمد سمیعی گیلانی» به آن پرداخته‌است و در همین شماره آن را معرفی کرده‌ایم.
 رسالت فراموش‌شده سلیقه‌سازی
امروز تولیدکنندگان آثار موسیقایی توجه شایسته‌ای به ترانه اجتماعی ندارند. این بی‌میلی دلایل مختلفی دارد. یکی دلایل آن ممیزی‌های وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی است. سخت‌گیری‌های بیشتر برای صدور مجوز ترانه اجتماعی نسبت به ترانه عاشقانه، باعث می‌شود تا هنرمندان دردسرهای ناشی از تولید ترانه اجتماعی را با اجرا نکردنش پشت سر بگذارند.
 دلیل دیگر تولید کم ترانه‌های اجتماعی، فرهنگی است. زندگی امروز، مردم جامعه را به استفاده از محصولات به اصطلاح ساندویچی ترغیب کرده‌است. اکثریت مردم در جوامع مختلف عادت به استفاده از آثاری دارند که بدون صرف وقت و  انرژی آنان را به هدف‌شان برساند. از طرفی نگاه اقتصادی تهیه‌کنندگان باعث تولید ترانه‌هایی می‌شود که  مخاطب تمایل بیشتری به شنیدنشان دارد. ترانه‌هایی که بیشترشان سطحی و فاقد ارزش ادبی هستند. در واقع تولیدکنندگان موسیقی رسالت سلیقه‌سازی را از یاد
 برده‌اند. 
 روزهای بهتر ترانه اجتماعی
در برهوت ترانه‌های اجتماعی هنرمندانی هستند که دغدغه جامعه و گوش مخاطبان‌شان را دارند. یکی از آنان «روزبه بمانی» است. او برعکس بسیاری از همکارانش، سرودن را از ترانه‌‌ اجتماعی آغاز کرده‌است. این ترانه‌سرا در سروده‌های عاشقانه‌اش هم رویکردی اجتماعی دارد. او معتقد است ترانه عاشقانه می‌تواند اجتماعی‌ترین ترانه باشد؛ چرا که دربرگیرنده ارتباط بین دو نفر است که کوچک‌ترین اجتماع را تشکیل می‌دهند. ترانه‌های اجتماعی خوبی در کارنامه هنری او به چشم می‌خورد. به عنوان مثال می‌توان از ترانه «فتوای تاک» با صدای «علیرضاعصار» نام برد. این ترانه، ریاکاری را به چالش
 می‌کشد. ترانه اجتماعی دیگر او «یه تیکه زمین» با صدای «محمد اصفهانی» است. این ترانه به فساد اقتصادی و نادیده گرفتن حق دیگران اعتراض دارد. ترانه «بدون تاریخ، بدون امضا» با صدای خود بمانی یک اجتماعی تاثیرگذار است که از زبان قشری سروده شده که از لحاظ اقتصادی آسیب‌پذیر است. «من باهاش کار دارم این روزا» ترانه خاصی است که خشم یک فرد آسیب‌دیده را در دوره‌های مختلف زندگی‌اش روایت می‌کند. «گل به خودی» با موضوع کودکان کار، آخرین ترانه اجتماعی اوست که هفته گذشته با صدای خودش منتشر شده‌است. 
 روایت رنجِ کودکان کار
«گل به خودی» ترانه‌ای با کلام و صدای «روزبه بمانی»، آهنگسازی «امین قباد» و تنظیم «سعید زمانی» است. این ترانه، تیتراژ سریال «ملکه گدایان» است که شبکه خانگی پخش آن را به عهده دارد. گل به خودی از زبان کودکِ کاری روایت شده که از نادیده گرفته شدن گلایه‌مند است. ترانه با همین گلایه آغاز می‌شود: «بس که نادیده گرفتن مارو/ با خودم با همه دنیا قهرم».
راوی ترانه اما به آینده امیدوار است و در پایان از اطمینان به آینده خوب صحبت می‌کند. ترانه روان، موثر و دغدغه‌مند است. تبلیغات مناسب، به دیده شدن این اثر کمک کرده‌است. برای سنجیدن تناسب ترانه با سریال باید صبر کرد و قسمت‌های بیشتری از آن را دید. ظاهرا اما قرار است با شخصیت‌های رنج‌کشیده‌ای روبه‌رو شویم که روای ترانه می‌تواند یکی از آنان باشد.
 ناهمگونی موجه زبان
زبان ترانه ظاهر یکدستی ندارد اما هوشمندانه انتخاب شده‌است. زبان یک کودک کار نمی‌تواند زبان ادبی فخیمی باشد. اما یک اثر ادبی نمی‌تواند به زبان یک کودک کار با دایره واژگانی محدودش وفادار بماند. چنین اثری باید زبان بینابینی داشته باشد تا حق مطلب ادا شود. در این ترانه، همین اتفاق افتاده‌است. به عنوان مثال استفاده از واژه «ما» به جای «من» در راستای نزدیکی به شخصیت راوی است و تشبیه‌ها برای دست‌یابی به زبان ادبی. برای شخصیت‌پردازی یک کودک کار به عنوان راوی ترانه تمهیدات جالبی اندیشیده شده‌است. علاوه‌بر زبان، در ساختار ترانه هم این موضوع دیده می‌شود. ترانه در یکی از مصرع‌های ابتدایی‌اش می‌گوید: «نمی‌دونم با خودم چندچندم؟» و در یکی از بیت‌های پایانی خود را به گل به خودی تشبیه می‌کند.
این ساختار برای راوی کودک بسیار مناسب است آن هم کودکی که فقط در ذهن‌اش می‌تواند کودکی کند.  
 قابلیت‌های زبان محاوره
ویژگی دیگر زبان این ترانه استفاده از قابلیت‌های زبان محاوره است که روزبه بمانی مهارت بالایی در آن دارد. استفاده از اصطلاح «توی کوچه ما هم عروسی می‌شه» یا مصرع کنایی «عاشق حافظه این شهرم» برگرفته از قابلیت‌های زبان محاوره است. این زبان اما همیشه موجب قوت شعر نبوده است. به‌طور مثال ترجیع‌بند این ترانه بسیار ساده است و از لحاظ ادبی به حد کفایت جاندار و تاثیرگذار نیست. حال آن‌که ترجیع‌بند لازم است قوی و موثر باشد. «حسرت خالی» که در ترجیع‌بند آمده  هم عبارت محاوره‌ای است که شاعرانه و مناسب در اثر، جانمایی نشده‌است. ضمن این‌که ساختار ترانه با گفت‌وگو با دل، هم‌خوانی مناسبی ندارد. «گل به خودی» با وجود نقاط ضعف و قوت‌اش اتفاق خوبی در ترانه پاپ فارسی است. این ترانه و آثار مشابه آن می‌توانند مردم را با این گونه از ترانه، آشتی بدهند و توجه‌ها را به سمت معضلات اجتماعی جلب کند. توجهی که می‌تواند زمینه حل مشکلات را فراهم کند.

برای این مطلب تا کنون نظری ثبت نشده‌ است.
0 / 200
  • نظر شما پس از بررسی و تایید منتشر خواهد شد.
  • لطفا از بکاربردن الفاظ رکیک، توهین و تهمت به اشخاص حقیقی و حقوقی خودداری کنید.

آخرین خبرها