نوروز۱۴۰۰ همچون نوروز۹۹، ازعجیبترین عیدهای همهی سالها بود. تعطیلات نوروز امسال هم به پایان رسید و بسیاری از ایرانیها مجبور شدند بعد از تحویل سال در خانه بمانند و به دیدوبازدید نروند.
عید امسال علیرغم التماسهای وزیر بهداشت که «در خانه بمانید و به دیدوبازدید و سفر نروید» شاهد هجوم مسافران به اقصی نقاط کشور و از جمله استان هرمزگان بودیم. آنهایی که در این تعطیلات به حرف جناب وزیر، گوش دادند و خانهنشین شدند، انتظار داشتند که شبکههای تلویزیونی با پخش برنامههای شادومفرح، خندهوشادی را مهمان خانههایشان کنند.
به نظر شما افرادی که به توصیهی وزیر بهداشت و برای سلامتی جامعه در قرنطینهی خانگی بهسرمیبرند و هیچ تفریح و دیدوبازدیدی ندارند، چگونه باید در منزل خود را سرگرم کنند؟
ماندن مردم در خانه اسبابی میخواهد که باید فراهم شود.مگر نه اینکه
تلویزیون، یکی از راههای سرگرم شدن انسان است. ولی متاسفانه برنامههای تلویزیون حوصلهسربر است. به خاطر همین است که مردم با سریالهای ماهوارهایی خود را سرگرم می کنند.
یادش بخیر زمانی در تعطیلات نوروز و حتی ماه مبارک رمضان مردم بعد از کار روزانه، پای تلویزیون مینشستند و چند سریال خوب میدیدند. سریالهایی مثل پایتخت که نوروز۹۹ توانست، در عصر کرونا مردم را خانهنشین کند و با تماشای آنها لحظات شادی را در کنار اعضای خانواده داشته باشند، امسال حتی خبری از همین سریال هم نبود.
اکثر برنامهسازان تنها فیلم میسازند و نمیبینند که چه میسازند و چقدر مخاطب دارند.
این تنها مختص سریالها نیست. هر شبکهای را بالا و پایین میکنیم، یا دارند مردم را به گریه میاندازند، یا یک مجری در حال گفتوگو با یک کارشناس است. در این میان یک آشپز در کنار یک بازیگر قابلمه به دست، در حال تبلیغ آن است.
تلویزیون فعلا رقابت با شبکههای ماهوارهای را در پخش آگهی میبیند.
کدام یک از تبلیغات پخششده از تلویزیون شبیه زندگی مردم است؟ تبلیغاتهای پر از خوراکیهای رنگارنگ که برای بسیاری از بچههای این کشور شبیه به یک رویا میماند.از سویی دیگر این روزها نکات جالبی در تلویزیون میبینیم. مثلا در برنامهای فردی که او را کارشناس خطاب میکنند، میگوید: «اگر کسی اعتقاد ندارد، جمع کند و از ایران برود. برود همان جاهایی که آن رفاه و آن مدل زندگی را دارند.» در برنامهای دیگر، شخصی این بار به عنوان روانشناس پیشنهاد عجیبوغریبی به مردم میدهد. میگوید: «میوه نخورید، گوشتومرغ نخورید و سطح توقعات خود را پایین بیاورید. حالا چه اتفاقی میافتد اگر چند روزی میوه نخورید، مرغ نخورید، گوشت نخورید و....»
اما نکتهی تاسفبارتر، در یک مسابقهی آشپزی مجری این مسابقه، از دختر شرکتکننده میپرسد: «اینکه شغل پدرت رانندهی تاکسی است، جلوی دوستانت ناراحتت نمیکند؟» دختر شرکتکننده در کمال افتخار چنین پاسخ میدهد: «این هم یک شغل است و مگر همهی شغلها باید دکتر و مهندس باشند؟»
چرا باید یک فرد در قامت مجری تلویزیون، آنقدر از جامعه فاصله داشته باشد که تصور کند، رانندهی تاکسی بودن خجالتآور است؟
یکی میگوید بروید؛ یکی میگوید نخورید؛ یکی دیگر به مشاغل توهین میکند! نمیدانیم چه کسی این مهمانها را دعوت میکند؟ سازوکار دعوت از این کارشناسان صاحب فضلودانش چیست؟ حضور چنین اشخاصی نشان میدهد دستاندرکاران تلویزیون تنها افراد خاص را وارد اینگونه برنامهها میکنند تا مردم شاهد چنین دُرافشانیها باشند.
خوب میدانیم شرایط اقتصادی امروز به گونهای است که اکثر مردم نمیتوانند مثل چندسال اخیر، زندگی کنند. بسیاری از خانوادهها مجبور هستند خیلی از خواستههای خود را کنار بگذارند. مانند تفریح، خرید پوشاک و بخشی از لوازم زندگی. حتی سالهاست خرید کتاب هم از حافظهشان پاک شده است.
خانمها و آقایان کارشناس! به جای آن که نسخهی نخوردن و رفتن از کشور برای مردم بپیچید، سر مسئولان کشور داد بزنید که چرا کار را به جایی رساندهاند که بسیاری از مردم حتی برای تهیهی نان شب هم کارت یارانه گرو میگذارند؟
خانمها و آقایان برنامهساز! اگر نمیتوانید با تهیهی برنامههای شاد، اندکی روحیهی مردم را تغییر دهید، لااقل با دعوت چنین کارشناسانی روی اعصاب مردم راه نروید. بگذارید مردم زندگی خود را بکنند. بدانید قلب مردم مالامال از درد و رنج است. حال این پرسش مطرح می شود که آیا سریالهای تلویزیون از درد مردم میگویند؟ از کدام دغدغهی مردم در سریالهای شبانه صحبت میشود؟ کدام یک از بحرانهای مناطق محروم کشور از جمله هرمزگان در سریالی نمایش داده میشود؟
چرا شما برنامهسازان، خوب پول میگیرید اما برنامهی خوب نمیسازید، تا مردم شبکههای ماهوارهای را به برنامههای شما ترجیح ندهند؟
متاسفانه برخی از مدیران صداوسیما، فکر میکنند چون مردم برنامههای تلویزیونی را تماشا میکنند، پس راضی هستند. اما اینگونه نیست؛ بهخاطر اینکه دیدن این برنامهها رایگان است و بابت آن پولی پرداخت نمیکنند، از اینرو بسیاری از مردم ما، چارهای جز دیدن برنامههای رسانهی به ظاهر ملی را ندارند.
در تلویزیون ایران ظاهر برنامهها تغییر میکند، اما محتوای برنامهها اصلا.
نکته جالبتر اختصاص بودجه برای تولید محتوا در فضای مجازی است. کدام محتوا دقیقا؟
صداوسیما، سازمان عریضوطویلی که در این سالها توفیق چندانی در جذب بیننده نداشته، اکنون قصد دارد شبکههای مخاطبداری همچون شبکهی خانگی را که مردم حاضر هستند برای دیدن آنها پول پرداخت کنند، در اختیار خود بگیرد. حال مشخص نیست با اجرایی شدن این تصمیم چه سرنوشتی در انتظار شبکهی خانگی خواهد بود؟ آیا مدیران این سازمان در جذب مخاطب موفق خواهند بود؟ یا همچون برنامههای تلویزیونی با اعمال سیاستهای خاص خودشان، روزبهروز از تعداد مخاطبان و علاقمندان آن کاسته شده و آن هم به یک بهدردنخور تمام عیار تبدیل خواهد شد.