دور اول مذاکرات هستهای در دولت سیزدهم پس از چند روز رایزنی هیئتهای دیپلماتیک ایران و کشورهای چین، روسیه و سه کشور اروپایی به صورت مستقیم و آمریکا به شکل غیرمستقیم در وین اتریش به پایان رسید. از فحوای کلام طرفین بنظر میآید مذاکرات حتی در نگاهی خوشبینانه راه نه چندان کوتاهی تا حصول نتیجهی لازم دارد، مگر آنکه اتفاقی غیرمنتظره روی دهد که مسیر مذاکرات را تغییر دهد. با مروری به اتفاقات گذشته و اینکه چگونه سرنوشت برنامهی جامع اقدام مشترک موسوم به برجام به وضعیت کنونی رسیده، در روشنتر شدن افق آیندهی برجام موثر است.
اولین گامهای مذاکرات هستهای منتهی به برجام در واپسین ماههای دولت احمدینژاد در کشور عمان آغاز شد و پس از انتخاب حسن روحانی با سلسله مذاکراتی در 23 تیر ماه 94 به توافق هستهای منتهی شد که جامعهی بینالملل با پذیرفتن حق غنیسازی اورانیوم 3.67 درصدی برای ایران و در قبالش جمهوری اسلامی هم پذیرفت ضمن بازرسیهای گسترده، افزایش غنای اورانیوم را تا بیش از این مقدار متوقف کند. با این اقدام شاهد گشایشهای اقتصادی قابل توجهی در سپهر اقتصاد کشور بودیم و ایران توانست ضمن توفیق در فروش نفت خود بتواند مراودات مالی خود را با دنیا درحد بالایی انجام دهد. صرف نظر از تکاپوهای فراوانی که مخالفان برجام در هر دو کشور ایران و آمریکا برای برهمزنی یا ایجاد چالش برایش انجام میدادند، این توافق از سوی هر دو کشور در حال اجرا بود تا آنکه دونالد ترامپ که بعد از اوباما ساکن کاخ سفید شده بود، برجام را که امضای اعضای شورای امنیت که خود آمریکا هم جزء آن است را پای خود داشت، برهم زد. بدعهدی آمریکا باعث به جریان افتادن مجدد تحریمهای هستهای و در پی آن تحریمهای سختگیرانهی دیگری شد.
با خروج ترامپ از کاخ سفید و انتخاب معاون سابق اوباما یعنی بایدن به
ریاست جمهوری آمریکا دوباره بارقههای امید احیای برجام زنده و مذاکرات احیای آن مجددا شروع شد و گفته میشود در شش دور مذاکرات در زمان دولت روحانی اکثر مسیر احیای برجام هم پیموده شده بود. اما آنچه در آن زمان مورد انتقاد دولت قبل بود مصوبهی مجلس با عنوان اقدام راهبردی هستهای بود که به گفتهی آنها دست مذاکرهکنندگان را برای حصول توافق بست. به هرروی با شکل گرفتن
دولت سیزدهم شاهد برگزاری دور هفتم این مذاکرات اما در چارچوب نقطه نظرات دولت ابراهیم رییسی هستیم، اگرچه وزیر خارجه و معاون آن جواد ظریف و عباس عراقچی جای خود را به امیر عبداللهیان و باقریکنی دادهاند اما بنظر میآید تیم فنی و حقوقی مذاکرهکننده تا حدود زیادی دست نخوردهاست.
در حالی که ازسوی بسیاری از کارشناسان انتقاداتی هم به توانمندی شخص باقریکنی و رییس فعلی سازمان انرژی هستهای محمد اسلامی به علت فقدان تجربهی لازم در این عرصهی تخصصی و بسیار حساس وارد میشود، اما آنچه اهمیت اساسی دارد ارادهی مسئولان بالادستی و نحوهی تصمیمات آنها درقبال مذاکرات است. از دیگرسو این مذاکرات برای برداشتهشدن تحریمهاست که از حقوق اساسی و ابزار دستیابی به بخش مهمی از منافع ملی ماست، پس حمایت همهجانبه از تیم فعلی مذاکرهکننده وظیفهةی اصلی همه افراد صاحبنظر و صاحب تریبون است، کاری که متاسفانه در مذاکرات دولت قبل به نحو کامل صورت نپذیرفت. مطمئناً قضاوت در مورد نتیجهی نهایی مذاکرات زودهنگام است و مذاکراتی در این سطح مهم و حساس از پیچیدگیهای خاص خودش برخوردار است.
طرف مقابل از وارد کردن هرگونه فشار برای اخذ امتیاز، به مذاکرهکنندگان کشور دریغ نخواهد ورزید. تحولات چندروز اخیر بازار ارز هم در این چارچوب قابل تحلیل است که ردپای تزریق اخبار گزینشی باب میل طرف غربی به رسانهها برای فشار بر دولت در آن هویداست. موضع رسمی کشور در این حیطه هم مواضع وزارت خارجه است. البته این موضوع که اخذ تضمین به جهت بدعهدی احتمالی آمریکا کاملا موجه است، اما به گفتهی کارشناسان و به جهت نوع ساختار حقوقی و فضای فعلی سیاسی آمریکا این امر غیرممکن است؛ پس می توان با اقداماتی چون درگیر کردن منافع اقتصادی و سرمایهی کشورهای حوزه جنوبی خلیج فارس به عنوان متحدان آمریکا و همسایگان ما به عنوان تضامین خوبی برای این توافق در نظر داشت. امید است تصمیمسازان این عرصه ضمن توجه به یکسان شدن سلایق سیاسی مراکز تصمیمگیر، در دستیابی به لغو تحریمها و کاستن فشارهای سنگین معیشتی مردم اقدامات نتیجهبخشی انجام دهند.
روزنامه صبح ساحل