چالش مواجهه با کودکان خیابانی

بازتولید پدیده کودک کار



 پدیده کودکان کار مسئله جدیدی نیست و همواره وجود داشته‌است. همه ما تجربه مواجهه با کودکان کار را در خیابان داریم. کسانی که خواهش می‌کنند فال، جوراب یا شاخه گلی را به ما بفروشند. درچنین مواقعی چه رفتاری از خود نشان می‌دهید؟ چیزی می‌خرید یا بی‌اعتنایی می‌کنید؟ اگر چیزی بخرید ممکن است از سر دلسوزی باشد و به آن نیاز نداشته‌باشید. اگر هم بی‌اعتنایی کنید، عذاب وجدان شما را رها نمی‌کند. رفتار درست در مواجهه با این کودکان چیست و چقدر ممکن است رفتار ما به عنوان یک رهگذر در آینده و دیدگاه این کودک به جامعه تاثیرگذار باشد؟ در این گزارش به بایدها و نبایدهای مواجهه با کودکان کار در خیابان می‌پردازیم.

    

 کودکی گم‌شده
در سال‌های اخیر و با گسترش رسانه‌ها، آگاهی و اطلاعات عمومی جامعه نسبت به کودکان کار هم بیشتر شده‌است اما بسیاری از افراد هنوز نمی‌دانند نحوه برخورد صحیح با این کودکان چگونه است. بسیاری از روی مهربانی و دلسوزی ممکن است سعی کنیم به گونه‌های مختلف به این کودکان کمک کنیم اما گاهی با انتخاب روش‌های اشتباه می‌توانیم باعث تشدید و بازتولید پدیده کودکان کار شویم. تردیدی نیست که ریشه اصلی تدوام این معضل اجتماعی، فقر و بی‌عدالتی است. تجربه نشان داده‌است که در این سال‌ها نهادهایی مانند بهزیستی هم در امدادرسانی و ساماندهی به این کودکان ضعیف عمل کرده‌اند. بگذارید نگاهی به آمار بیندازیم؛ آمار دقیقی از تعداد کودکان کار در دست نیست اما طبق تخمین‌ها 3 تا 7 میلیون کودک کار در ایران وجود دارد. این رقم برای هرمزگان در سال 1397 حدود 700 کودک عنوان شده‌است که از این تعداد تنها 137 نفر تحت پوشش سازمان بهزیستی قرار دارند. چندان بعید به نظر نمی‌رسد که با گسترش فقر در کشور و شیوع ویروس کرونا تعداد کودکان کار چندبرابر این رقم شده‌باشد. با بیشتر شدن آمار این کودکان به دنبال همه‌گیری ویروس کرونا، چگونگی مواجهه با این کودکان به یکی از چالش‌های اساسی بسیاری از مردم تبدیل شده‌است. کودکانی که به ندرت تحت پوشش سازمان‌های حمایتی یا سمن‌ها قرار می‌گیرند و با غیرحضوری‌شدن مدارس تمام وقت خود را در خیابان و برای کسب درآمد دست‌فروشی می‌کنند. برخی دیگر زباله جمع می‌کنند و با فروش آن چندرغاز نصیبشان می‌شود. اخیرا اما این دستفروشی با آگاهی از دلسوزی رهگذران، جنبه‌های دیگری نیز پیدا کرده‌است. کودکان دستفروشی که به رهگذران اصرار می‌کنند برای آن‌ها مواد غذایی یا لوازم تحریر بخرند و بعد از خرید، یا آن‌ها را به مغازه‌دار پس می‌دهند و در ازای آن پول می‌گیرند و یا با پیدا کردن مشتری به این طریق برای سوپرمارکت‌ها و لوازم تحریر فروشی‌ها درصدی را از آن‌ها دریافت می‌کنند. نکته‌ای که باید  به آن توجه کنیم این است که خرید یک شاخه گل، فال حافظ یا وزن کردن خود با ترازوی این کودکان در ظاهر کار خیر و مفیدی است و حس نیکوکاری افراد را ارضا می‌کند اما حقیقت این است که هدیه دادن و کمک‌های این‌چنینی مختص تعداد معدودی از این کودکان است و هیچ سودی در پی نخواهد داشت. باید بپذیریم که کمک‌های این چنینی به منزله پاداش و تشویق خانواده‌های این کودکان برای فرستادن آن‌ها به خیابان و بهره‌جویی و آزار بیشتر این کودکان است و باعث گسترش و بازتولید این امر می‌شود. این معضل اجتماعی نیازمند تغییر سازوکارهای اساسی و ریشه‌ای است و ما با دلسوزی‌های بی‌مورد و رفع تکلیف‌های این چنینی تنها سرپوشی بر عذاب وجدان خود می‌گذاریم.
   
گفت‌وگو با دکتر «مجید ابهری»، آسیب‌شناس و متخصص علوم رفتاری درباره نحوه صحیح برخورد با کودکان کار
درآمدزایی از ترحم
با همه این تفاصیل این سوال مطرح می‌شود که حال باید چه کنیم؟ آیا باید به کودکان کاری که در خیابان از ما کمک می‌خواهند بی‌توجهی کنیم؟ چنین کاری هم ممکن است در روحیه کودکان تاثیر سوئی داشته باشد و باعث بدبینی آن‌ها به جامعه شود. دکتر «مجید ابهری»، آسیب‌شناس و متخصص علوم رفتاری و بنیان‌گذار «خانه سبز» برای کودکان خیابانی درباره مواجهه با کودکان کار خیابانی به سوالات ما پاسخ می‌دهد.
  
 یکی از چالش‌هایی که در خیابان با آن مواجه هستیم، کمک کردن به کودکان کار است. رفتار درست و اصولی در مواجهه با این کودکان چیست؟
کم‌تر کسی است که از خیابان‌ها و چهارراه‌های شهرهای بزرگ و کوچک عبور کند و با کودکان خیابانی مواجه نشود. کودکانی که با سر  و وضعی نامناسب هریک به کاری مشغول‌اند. از شیشه‌پاک‌کردن و دعافروشی تا اسفند دود کردن و گل‌فروشی و از این طریق برای خود امرار معاش و برای والدین خود تکدی‌گری می‌کنند. این کودکان که به اشتباه کودکان کار نامیده می‌شوند در واقع کودکان خیابانی هستند. از دیدگاه آسیب‌شناسی این کودکان به دو دسته تقسیم می‌شوند؛ کودکان کارهای کاذب و کودکان کارهای واقعی. کودکان کارهای کاذب همان‌هایی هستند که ما در خیابان‌ها می‌بینیم. این کودکان توسط والدین خود یا باندهای مافیایی به این گونه کارها اجبار می‌شوند و درآمد خود را به این افراد تحویل می‌دهند و خود به اندازه پول یک ساندویچ از آن برمی‌دارند. گروهی دیگر کودکان کاری هستند که مقابل چشمان مردم نیستند، بلکه در کارگاه‌های زیرزمینی، ریخته‌گری، صابون‌پزی، شیشه‌گری و ... به استثمار و استعمار گرفته شده‌اند. این کودکان از انواع بیماری‌های پوستی، گوارشی، ریوی و استخوانی رنج می‌برند .گروه سوم این کودکان هم کودکان بزهکار هستند که با جیب‌بری، کف‌زنی، دخ‌زنی و دزدی لوازم اتومبیل به امرار معاش می‌پردازند. این کودکان در سنین پایین به کانون اصلاح و تربیت اعزام می‌شوند. مردم به هیچ‌وجه نباید به این کودکان کمک کنند. مردم با کمک کردن به این کودکان درواقع به افزایش تعداد این کودکان کمک کرده‌اند و مافیای کودکان کار را تقویت می‌کنند. این باندها و خانواده‌ها از ترحم مردم برای درآمدزایی خود استفاده می‌کنند.  
         
 قبلا گفته میشد که به کودکان با خرید خوراکی کمک کنید. حالا اما دیده می‌شود که برخی از این کودکان از رهگذارنی که وسایلشان را نمی‌خرند، خواهش می‌کنند که لااقل برای آنها خوراکی بخرند. این پدیده اخیرا به قدری زیاد شده که مردم نمیدانند در مواجهه با این درخواست باید چه عکس العملی نشان دهند. بعضی از کودکان هم با فروشنده‌ها دست به یکی میکنند تا محصولاتشان را بفروشند و درصدی را از مغازه‌دار دریافت می‌کنند. نظر شما چیست؟
مردم باید توجه کنند که از دادن پول به این کودکان به طور جدی خودداری کنند و اگر به آن‌ها وعده غذایی می‌دهند، مراقب باشند که کودک آن را مصرف کند. درصورتی که مردم بخواهند از روی دلسوزی برای این کودکان اقلام غذایی بخرند، باید همان‌جا بسته را باز کنند و به دستشان بدهند تا امکان فروش دوباره آن و درآمدزایی از این طریق وجود نداشته باشد. این کودکان همانطور که گفتید، بسته مواد غذایی را به مغازه‌داران با قیمت پایین‌تری پس می‌دهند و بابت آن از فروشندگان پول دریافت می‌کنند.
 گاهی خانواده متوجه نیست که این نوع بهره‌کشی از کودک از مصادیق کودک آزاری تلقی می‌شود؛ چون بچه‌ای که زیر سن قانونی است، نباید در زمینه تامین معیشت درگیر شود. این خانواده‌ها به دلیل تفکر سنتی خود، کودک را مجبور به کار می‌کنند. با وجود اینکه پدرخانواده شاغل است و درآمد دارد.
بله؛ بعضی از این کودکان که نان‌آور خانواده‌شان هستند یعنی یا والدین معتادی دارند یا پدرشان فوت شده‌است یا خانه را ترک کرده یا اینکه پدر و مادر هردو توانایی کارکردن ندارند. بنابراین تمام فشارمالی خانواده روی دوش این کودکان است. مزد آن‌ها نصف کارگران بزرگسال است و به محض اعتراض به این شرایط به راحتی از کارگاه اخراج می‌شوند. بنابراین مجبور به کارکردن هستند و با جان کندن خرج خانواده خود را در می‌آورند. حتی بسیاری از این کودکان مورد سواستفاده جنسی قرار می‌گیرند. بعضی خانوده‌ها نیز با کتک کودک را مجبور به کارکردن در خیابان می‌کنند.
    
 وظیفه اورژانس اجتماعی و بهزیستی در قبال این کودکان چیست؟ برای حل‌شدن ریشه‌ای این معضل اجتماعی چه اقداماتی باید انجام شود؟
متاسفانه هیچ سازمانی مسئولیت این کودکان را به عهده ندارد. از نظر قانونی و حقوقی سازمان بهزیستی مسئولیت جمع‌آوری و ساماندهی این کودکان را به عهده دارد اما بعد از وقوع جنگ در افغانستان و هجوم برادران و خواهران افغانستانی به ایران، اکنون با موجی از کودکان مهاجری مواجه هستیم که به دلیل نداشتن شناسنامه، قادر به ادامه تحصیل نیستند و به کسب درآمد مشغول هستند. سازمان‌های متولی می‌بایست به‌صورت نامحسوس به بازرسی این کارخانه‌ها و مراکز بروند. اما متاسفانه گاهی افرادی سودجو با دریافت رشوه قبل از سرزدن بازرسان به کارفرمایان این کودکان خبر می‌دهند تا کارگاه را از کودکان تخلیه کنند و آن‌ها را فراری دهند. از طرف دیگر انواع کودکان کار و خیابان که در ابتدای مصاحبه درموردشان به طور مفصل توضیح دادم، بایستی از یکدیگر تفکیک شده و مورد مطالعه قرار گیرند تا ریشه‌های پدیده کودک کار شناسایی و برای حل این معضل برنامه‌ریزی شود.

   

روزنامه صبح ساحل

برای این مطلب تا کنون نظری ثبت نشده‌ است.
0 / 200
  • نظر شما پس از بررسی و تایید منتشر خواهد شد.
  • لطفا از بکاربردن الفاظ رکیک، توهین و تهمت به اشخاص حقیقی و حقوقی خودداری کنید.

آخرین خبرها