چرا احساس ملال، به سراغ‌‌مان می‌آید؟


نویسنده: محیا تکنده

در ادبیات روزمره‌ی ما، احساس ملال به معنی بی حوصلگی است. وقتی احساس می‌کنیم، حوصله‌ی هیچ‌کاری را نداریم، یا اینکه هیچ‌کاری وجود ندارد، که واقعا بخواهیم انجام بدهیم و از انجام دادن آن احساس رضایت کنیم.

در واقع زمانی احساس ملال می‌کنیم،که انگار زندگی را بیهوده سپری می‌کنیم و ما به عنوان راه‌حل، پناه می‌بریم به معاشرت بیشتر، گذراندن زمان بیشتر در فضای مجازی، تفریح بیشتر و به عبارتی تمام تلاش خود را به کار می‌بندیم، تا آن لحظاتی که احساس ملال داریم، را بکشیم و از بین ببریم. در ادبیات روانشناسی، احساس ملال عمیق تری بررسی می‌شود، ملال، احساس فروخورده‌ای تلق می‌شود، که به آن توجه نشده است. مارتین هایدگر فیلسوف، احساس ملال را در سه دسته بررسی می‌کند. دسته‌ی اول احساس ملال سطحی است، مانند وقتی که، زمان مرده‌ی زیادی داریم، در مترو، صف نان،، مطب پزشک و غیره. در این دسته، احساس ملال می‌کنیم،چون کاری برای انجام دادن نداریم و بی‌حوصله می‌شویم. گروه دوم، ملال جانبی است، مانند زمانی که در جشن تولد دوستمان نشسته‌ایم، همه چیز عالی است، اما ناگهان احساس می‌کنیم،حوصله‌ی هیچ چیز را نداریم و فقط می‌خواهیم به خلوت اتاق خودمان بازگردیم. در این موقعیت ملال را احساس می‌کنیم، چون نمی‌توانیم معنایی برای آن لحظه و شادی‌اش، یا تطابقی برای خودمان و موقعیتی که در آن هستیم، بیابیم.

ملال عمیق، که دسته‌ی سوم است؛ حاوی یک بی‌معنایی و پوچی عمیق در زندگی است، یک خلا وجودی. انگار ذهن‌مان به ما هشدار می‌دهد، که کلیت زندگی ما حاوی هیچ معنا یا رسالتی نیست. این سه دسته لزوما از هم جدا نیستند، می‌توانند همزمان احساس شوند، موقعیتی باشند یا احساسی همیشگی و دائمی. اما چرا دچار ملال می‌شویم؟ یکی از دلایل، به قابلیت ذهن باز می‎‌گردد. مغز ما از قابلیت‌ها و پتانسیل‌های بسیاری برخوردار است، وقتی مدت طولانی از این قابلیت‌ها استفاده نمی‌کنیم، مثلال بیشتر ساعات روز، شبکه‌های اجتماعی را بالا پایین می‌کنیم یا تلوزیون می‌بینیم؛ و به عبارتی، چالشی برای زندگی نداریم، احساس ملال می‌کنیم. انگار که مغزمان به ما هشدار بدهد، کل استعداد و قابلیت‌ها هدر رفته است.

در این حالت بهتر است، یک فعالیت معنا دار برای روزها انتخاب کنید. درجه‌ی سختی و راحتی این فعالیت مهم است، اگر خیلی سخت یا خیلی آسان باشد، باز هم ذهن دچار ملال می‌شود. بهتر است زیاده از حد برنامه نگذارید، یا بیش از اندازه، به خودتان راحت نگیرید. تایم‌های استراحت و بیکاری طولانی، بازهم می‌تواند عاملی برای بی‌حوصلگی باشد. هرچقدر ذهن را بیشتر با معنا و هدف درگیر کنیم، احتمال ملول شدن ما کاهش پیدا می‌کند.همچنیم، اگر بتوانیم، تمرکز و جمع بودن حواس را هنگام اجام دادن‌ها، مطالعه، فعالیت روزمره و .. بالا ببریم، کمتر احساس ملال و بیهودگی خواهیم داشت. خودآگاهی یا ذهن آگاهی برای این مساله می‌تواند بسیار یاری‌بخش باشد. به صورت کلی،ملال احساس ناخوشایندی است، هیچ‌کدام ما دوست نداریم، تجربه‌اش کنیم یا زیاد درگیرش باشیم، اما آگاهی از چیستی و منشا آن، در حل و تعدیل آن به ما یاری خواهد رساند.

روزنامه صبح ساحل

برای این مطلب تا کنون نظری ثبت نشده‌ است.
0 / 200
  • نظر شما پس از بررسی و تایید منتشر خواهد شد.
  • لطفا از بکاربردن الفاظ رکیک، توهین و تهمت به اشخاص حقیقی و حقوقی خودداری کنید.

آخرین خبرها