مهم این است که ما در این ظرف زمان و مکان در بستر یک دیوان سالاری مردم نهاد چه ادراکی از مفهوم «مدارا» با مردم داریم. اینکه
پدیده سوختبری معلول و زاییده چه شرایط سیاسی، اجتماعی و اقتصادی بوده و چه انگارههایی؛ تحولات این پدیده را تا این مرحله کشانده، باید لیست بلندی از عوامل چند ساحتی را مطرح کرد. ولی شاید ما در جایگاه مسئول در کشور یا در استان؛ در دفتر مجلل خود مشغول خوردن چای دبش باشیم و در یک تقاطع برای پر کردن شکاف همدلی با همه مردم؛ استراتژی منطقی و رفتار آیندهپژوهانه نداشته باشیم! نگارنده؛ قضاوتی درباره صواب یا ناصواب بودن پدیده سوختبری ندارد ولی در جایگاه یک شهروند؛ فرضیه هایی اجتماعی برای تحلیل ابعاد سوخت بری و پسا سوختبری مطرح می کند. چرا در مانیفست و گفتمانی که خود را تبلوری از مدل حکمرانی عدالتپایه میداند؛ سیاستگذاری، نگرشها و ملاحظات مصلحتی باعث شد که یک عده مافیا گونه از ورای پدیده سوختبری افعی شده و یک عده فقیرتر!؟ چرا طرحی شبیه رزاق برای اینکه سفره همه مردم رنگینتر شود، اجرا نشد؟ علیرغم مطالبه امام جمعه محترم بندرعباس مبنی بر عملیاتیسازی طرحی برای انتفاع همه مردم حاشیه نوار مرزی استان از مقوله سوخت؛ مسئولان اجرایی استان، شهامت پیگیری آن را نداشتند؟ حدودا دو دهه از پدیدار شدن پدیده سوختبری در استان ما می گذرد؛ چرا در همان ابتدا این پديده درست مدیریت نشد؟ چرا دست فلان معاون فرماندار برای صدور مجوزهای صوری و امضای کارت های جعلی قطع نشد؟ چرا درب اداره صمت فلان شهرستان برای تایید سوخت لودرهای پلاستیکی کودکان باند قدرت و ثروت پلمپ نشد؟ چرا فلان اداره شیلات برای لنجهایی که رنگ آبهای دور را ندیدهاند، مجوز سوختهای چند هزار لیتری تایید کرد؟ و... حالا امروز که «عاملیت پیشرانی اقتصاد» در منطقه نوار ساحلی استان را این پدیده مدیریت می کند؛ شما به یکباره و بدون هیچ تفکر
استراتژیک جایگزین، به دنبال حذف این پدیده از چرخه اقتصادی منطقه هستید؟ «همسایهها و فامیل در عروسیها به هم کمک میکردند، حالا نه! اگر کسی مریضی یا مشکلی داشت، همه به او کمک می کردند، حالا نه! مغازهها به اعتبار رونق پديده سوختبری با مردم نسیه حساب میکردند، حالا نه! » این ها صحبتهای یک شهروند است؛ یکی از همین جامعه و یکی از هم استانیهای ما. آمار مبتنی بر دادههای پژوهشی دقیقی از تعداد افراد درگیر به صورت مستقیم و غیرمستقیم در پدیده سوختبری در استان ما وجود ندارد! حالا شما یک آمار چند ده هزار نفر را به طور غیرمستقیم درگیر این پدیده درنظر بگیرید که معیشت آنها به این مقوله پیوند خورده است؛ برای این حجم انبوه نیروی کار چه زیر ساخت شغلی تدارک دیده خواهد شد؟
پدیده قاچاقهای جزئی و محدود در تمام مناطق مرزی کشور وجود دارد
از پدیده کولبری تا سوخت بری؛ حالا شما که با قوانین سختگیرانه
تهلنجی و عوارض گمرکی کمرشکن مبادلات تجاری سالم را محدود کرده و عملا به صفر رسانده اید؛ اطلاع دارید که چه گزینههایی در حال جایگزینی برای پدیده قاچاق سوخت هستند؟ تبعات سرریز آسیبهای اجتماعی منبعث از حجم بیکاری نیروی کار درگیر در پدیده سوختبری را تا چه میزان تحلیل نموده اید؟ زبالهگردی و جمعآوری ضایعات چند درصد از این افراد را کفایت مالی خواهد کرد؟ به این دغدغههای یک شهروند توجه بفرمایید: «قبلا افراد بیمار درگیر اعتیاد با یک کار ساده تخلیه سوخت در یک شب n تومان پول دریافت میکردند؛ حالا ما شبها جرات گذاشتن لباس های خود روی بند رخت هم نداریم!» تعبیر شما از این حرف چیست؟ نیروی فعال در سن کار و بعضا تینیجرهای ترک تحصیل کرده بخاطر کسب درآمد در بازی نان و جان؛ بعد از
پایان صحنه سوختبری، برایش سخت خواهد بود که به زمین کشاورزی برگردد و با شخم و کود و آبیاری مشغول شود و بادمجان برداشت کند یا شبها تا صبح، روی دریا تور و گرگور جمع کند و ماهی بفروشد! مثبتترین نگاه، مهاجرت به استانهای دیگر برای کارهای آسانتر خواهد بود! روند دگردیسیهای سبک زندگی و تغییر بافت مواریث فرهنگی و سنتی در پرتو رفاه [کاذب] ایجاد شده و پولهای بادآورده برای برخی افراد در این پدیده؛ یک انقلاب هویتی قومیتی به دنبال داشته و قدرت ثروت شاید تبعات امنیتی هم در برخی گزاره ها به همراه آورده است! حالا بعد از ۲ دهه، خبر منتشر میشود که فلان دهیار و کارمند ساده اداره فلان به عنوان کارچاقکن دستگیرشدهاند! این نوع مواجهه با این پدیده، یک کبک بزرگ است که سرش را زیر برف کرده و مردمی که در آوار بهمن معیشتی منتظر فصل سرمای بیکاری هستند و شاید طوفانهای تندری گرسنگان ! در استان ما به ویژه در مناطق شرق؛ نه سیاست توانایی تعریف یک زمین بازی تامین معیشت پایدار برای مردم محروم وجود داشته و نه اقتصادش فرش توسعهیافتگی برای ما پهن کرده است. بر مسبب آن رحمت باد. درصف بنزین بایستیم،صف نان جدا. پول برق بدون تعرفه مناطق گرمسیر باید بدهیم،صف سیلندر گاز جدا و گزارههای ديگر هیچ درباره استان پایتخت اقتصادی و رتبه اول جذب سرمایه در کشور! اقدامات اخیر در برخورد با شریانهای باریک و ضعیف پدیده سوختبری باید ناظر بر یک استراتژی صحیح باشد؛ وگرنه با یک سیل جامعه آماری بزرگ بدون معیشت مواجه خواهید شد. کجاست صنایع تبدیلی و کارخانه بزرگ کنسرو و کنسانتره مرکبات هشت بندی؟ کجاست صنایع آلومینیوم و ذوب فولاد کرگان و کلاهی ؟ کجاست صنایع پتروشیمی پلی اتیلن حسنلنگی ؟ کجاست صنعت توریسم و کشتی های تفریحی بین المللی آذینی؟ و کجاهای دیگر... امروز در صحنه ای ایستاده ایم که مسئولان اجرایی ارشد استان باید یک بازتعریف مجددی از نوع رابطه با مردم داشته باشند. تاکید می شود همه مردم! مافیای سوخت حکایتی جدا دارد؛ اما آنکه تمام سرمایهاش که 5 النگو و چند گاو بود، فروخت و یک مینیبوس خرید هم، از همین مردم است. آنکه موتور پدر زنش را امانت گرفته و ۴ دبه گازوئیل به پشت موتورش میبندد و چشمهایش از خاک پر میشود و از تپه ها بالا می رود که فردا برای فرزندش یک عینک بگیرد از همین مردم است. آنکه رانتی نداشت و روزها و شبها کنار جاده میایستد و به ماشینهای سنگین با دستش علامت میدهد که قصد فروش سوخت را دارند یا خیر؛ از همین مردم است. این واقعیت های امروز ماست! برای این وضعیت راهکار شما چیست زعمای قوم؟