هنگامی که صحبت از بیان واقعیات اجتماعی در قالب داستان باشد، غلامحسین ساعدی و بسیاری از همدورههایش حرفهایی شنیدنی و در خور توجه برای گفتن دارند. در واقع اثری رئال اجتماعی محسوب میشود، که بتواند بدون اشارهی تئوریک و مستقیم ما را در لوای داستان و وقایعی که رخ میدهد، از شرایط جامعه، شیوهی نگرش و کنش اعضای جامعه آگاه کرده و شمایلی کلی از تفکر و آگاهی اجتماعی را در اختیار ما قرار دهد. داستان صد صفحهیی "آشغالدونی" اثر غلامحسین ساعدی،با زبانی ساده، بدون زیادهگویی و تملق توانسته آنچنان انعکاسی از فقر، فساد، تاریکی، تبهکاری و سوق طبقات فرودست به سمت دلالی و زندگی سیاه ارائه دهد، که کمتر کتابی تا کنون به چنین انعکاسی از واقعیات دست پیدا کرده است. داستان که در دههی سی تا پنجاه اتفاق میافتد، دربارهی علی نوجوان و پدر بیمارش است، که هیچ سهمی از امکانات و مناسبات جامعه نداشته و زندگی خود را در کنار خیابانها و از طریق گدایی میگذرانند. تا جایی که به صورت اتفاقی و ناگهانی به شخصیتی به نام آقا گیلانی برمیخورند و در مقابل فروختن خون خود، به اندک پولی دست پیدا میکنند. هنگامی که کارکنان آزمایشگاه، وضعیت بیماری پدر علی را میبینند، به آنها معرفی نامهیی برای بیمارستان میدهند و درست از بدو ورود به بیمارستان زندگی علی و پدرش در مسیر دیگری قرار میگیرد. این دو در بیمارستان با شخصیتهای زهرا، اسماعیل، مسئول انبار و غیره آشنا میشوند، که هر کدام در سوق دادن علی به سمت یک سرنوشت آشفته نقش بسیار مهمی ایفا میکنند. در قسمتی از کتاب زهرا که یکی از خدمههای بیمارستان است، آنجا را اینطور توصیف میکند:« بذار برات بگم مریضخونه چجور جائیه، بعضیها خیال میکنن مریضخونه جائیه که مریضا میرن اونجا میمیرن یا خوب میشن. اما واسه ماها مریض خونه جای خوبیه. یعنی یه باغه، یه باغ گنده، پر درخت و پرگل. ساختمان بغل، اتاقها پر آدم که همه روی تختها دراز کشیدن و وول میخورن، حالا چه مرگشونه به من و تو ربطی نداره". در ابتدای داستان علی یک نوجوان مستاصل است که در لوای سیاهی جامعه در پی حفظ زندگی و بقا است، اما در آخر داستان علی شخصیتی است که برای به دست آوردن پول و موقعیت، دست به هر کاری میزند. از فروختن پزشکان مبارز به ساواک تا همکاری با آقا گیلانی برای خریدن خون مردم مستضعف و فرودست و فروختن آن به طبقات مرفه گرفته، از هیچ کاری فروگذار نیست. در واقع داستان برای ما توضیح میدهد که چگونه شرایط فقر، فساد و تباهی در جامعه میتواند افراد را از نظر کارکردی، روانی و اخلاقی تحت تاثیر قرار دهد و آنها را به مسیری بکشاند که جز تاریکی و فضاحت چیزی در پی ندارد. روایت و ادبیات غلامحسن ساعدی در این اثر طوری است که میتواند همگان را جذب خود کرده و ارتباطی موثر با خواننده ایجاد کند.