با حمله اسرائیل به کنسولگری ایران در دمشق آنچه مورد اهمیت قرار داشت پاسخ ایران بود زیرا این حمله تعرض به خاک ایران تلقی می شد. از میان گزینههای مختلفی چون عدم پاسخ، اقدام در درون خاک اسرائیل یا حمله به اماکن دیپلماتیک اسرائیل در کشورهای دیگر، ایران سرانجام طی عملیاتی به وسیله پهپادها و موشک های بالستیک در پاسخ به این اقدام، نقاطی در خاک اسرائیل را مورد هدف قرار داد. در این رابطه در گفتگویی با دکتر محمد خواجویی روزنامه نگار و تحلیل گر مسائل خاورمیانه به بررسی پیام این اقدام ایران در درون خاک اسرائیل، تحلیل اقدام ایران در چارچوب بند 51 منشور سازمان ملل و دفاع مشروع و پیامدهای این اقدام پرداختهایم.
اقدام ایران علیه اسرائیل با توجه به اتمی بودن اسرائیل و حامیانی که دارد، حاوی چه پیامی از سوی ایران می باشد؟
پاسخ ایران به اسرائیل، پاسخ بازدارندگی ایران بود. حمله اسرائیل به
کنسولگری ایران خط قرمزی بود که اسرائیل از آن عبور کرد. تا پیش ازآن اسرائیل مواضع و نظامیان ایران را در سوریه مورد هدف قرار داد و در آن شرایط ایران به سیاست صبر استراتژیک ملتزم بود اما حمله به کنسولگری ایران ابهامات و تردیدهایی را در رابطه با موثر بودن سیاست صبر استراتژیک مطرح کرد. به عبارتی این مساله را مطرح کرد که صبر در مقابل تحرکات اسرائیل بازدارنده نبوده و اسرائیل گام به گام حرکت می کند. نقطه اوج این مساله، حمله به کنسولگری ایران بود که نقض حاکمیت ایران محسوب می شد. مقامات ایران ناگزیر شدند که به این اقدامات پاسخ عملی دهند و صرفا به تهدید بسنده نکنند به این دلیل که نقض قدرت بازدارندگی، از این نظر که اسرائیل مجددا گام های دیگری بردارد خطرناک بود و در این شرایط آسیبپذیری کشور بیشتر می شد. بنابراین ایران تصمیم گرفت این واکنش را بامداد یکشنبه، تقریبا دو هفته بعد از حمله اسرائیل به کنسولگری ایران در دمشق انجام دهد.
به هرحال ایران از خاک خودش خاک اسرائیل را مورد هدف قرار داد و این به لحاظ نمادین بسیار مهم است و صرف نظر از اینکه چند موشک اصابت کرده است، نفس این موضوع مهم است و پرداختن به این مساله که چقدر سیستم سامانه دفاعی اسرائیل توانسته موشکها را رهگیری کند یا نه موضوعی فرعی است. ایران چون به دنبال جنگ نبوده است بلکه به دنبال ارسال پیام بازدارندگی خودش بوده است از اینرو تلاش کرد که این عملیات اقدامی نمادین و با کمترین میزان آسیب انسانی و مادی باشد و شخصی نیز در این عملیات کشته نشد. چون هدف، پیامی بود که باید منتقل می شد و قرار بر این نبود که در این سطح، ایران اقدام نظامی گسترده ای را انجام دهد به همین دلیل مکانهایی برای هدف گیری موشکها انتخاب شد و حتی موشکهایی که ایران در این مرحله از آنها استفاده نکرد به عنوان مثال ایران از موشکهای پیشرفته تر خود مثل موشک هایپرسونیک فتا استفاده نکرد چون قرار نبود در این مرحله وارد درگیری نظامی با اسرائیل شود و صرفا به دنبال انتقال پیام اراده ایران بود. در واقع ایران وارد نبرد اراده ها شد و قصد داشت در این نبرد اراده قدرت خود را تثبیت کند و اراده خود را اثبات کند و تصویری که قبلا از آن ارائه شده بود که ایران محافظه کاراست و سکوت و مماشات میکند را کنار بزند و مانع از این شود که اسرائیل به راحتی مواضع و نیروهای ایران را مورد هدف قرار دهد. بنابراین اصل این حمله مهم است و اتفاقی تاریخی محسوب می شود و برای اولین بار است که ایران نقاطی را در اسرائیل مورد هدف قرار داده است و این اقدام ایران دارای اهمیت راهبردی است.
آیا میتوان این اقدام ایران را با توجه به حمله اسرائیل به کنسولگری ایران، در قالب بند 51 منشور سازمان ملل دفاع مشروع در نظر گرفت؟
بند 51 منشور سازمان ملل متحد درباره حق دفاع مشروع در برابر حملات است. در منشور سازمان ملل متحد سازو کارهایی برای حفاظت از امنیت کشورها و امنیت بین المللی لحاظ شده از جمله سازوکارهایی که در شورای امنیت مطرح است. شورای امنیت را به عنوان حافظ امنیت بین المللی تعریف کرده است و از اینرو ایران قبل از اینکه بهطور مستقیم اقدامی انجام دهد تلاش کرد به سمت شورای امنیت برود و در آنجا درخواستی را مطرح کرد و مقامات ایران نیز اعلام کردند چه بسا اگر شورای امنیت این حادثه را محکوم کرده بود ایران ممکن بود رفتار دیگری انجام میداد و از پاسخ عملی صرف نظر میکرد اما این اتفاق نیفتاد و شورای امنیت به عنوان عضو مهم سازمان ملل نتوانست در این فقره از ایران حمایت کند. به هرحال حمله به کنسولگری ایران به لحاظ حقوق بین الملل مردود است و ایران ناگزیر شد بعد از اینکه مسیر شواری امنیت را طی کرد و ناکام ماند به سمت اقدام عملی برود و دفاع مشروع خودش را به صورت عملی انجام دهد. در دفاع مشروع بر اساس قواعد بین المللی بحث ضرورت و تناسب مطرح است استدلال ایران این است که حملاتی که به داخل اسرائیل انجام شد، غیر نظامیان را مورد هدف قرار نداد و پایگاههای نظامی را مورد هدف قرار داده بود و این اقدام با حملهای که انجام شد تناسب داشت. در این رابطه بحثهای حقوقی می توان طرح کرد و ابهاماتی وجود دارد. از جمله تشکیکی که مطرح میشود این است که کنسولگری ایران در خارج از خاک ایران قرار دارد. درست است که از نظر قواعد بین المللی ایران در آن ساختمان حاکمیت دارد اما الزاما از نظر قواعد بین المللی به معنای خاک تلقی نمیشود. حاکیمت آن کشور بر آن نقطه است و معادلش خاک سرزمینی اصلی نیست. این بحث مطرح است که اسرائیل کنسولگری ایران را مورد حمله قرار داد اما ایران خاک اسرائیل را مورد هدف قرار داده است به عبارتی ایران دفاع مشروع خودش را یک پله بالاتر آورد و به جای اینکه به صورت متناسب یک مرکز دیپلماتیک اسرائیل را مورد هدف قرار دهد، خاک اسرائیل را مورد هدف قرار داده است به دلیل این موضوع اسرائیل احساس می کند که ناگزیر به دفاع از خود است.اما ایران در شرایطی قرار گرفت که حتی شورای امنیت اقدامی چون صدور بیانیه ای در محکومیت اسرائیل را انجام نداد و ایران ناگزیر بود که این اقدام را انجام دهد. گزینه های دیگری چون هدف قراردادن اماکن دیپلماتیک اسرائیل در کشورهای دیگر ممکن بود به تنش در روابط ایران با کشورهای میزبان تبدیل شود و منجر به یک چالش دیپلماتیک برای ایران شود.
این اقدام و پاسخ از درون خاک ایران به اسرائیل چه پیامدهایی را انتظار میرود که به دنبال داشته باشد؟
ایران برای اولین بار خاک اسرائیل را مورد هدف قرار داده است آن هم رژیمی که اتمی است. منطق بازدارندگی ایجاب میکند که اسرائیل هم اقدامی را علیه ایران انجام دهد تا معادله بازدارندگی اش را بتواند حفظ کند و این تناسب برقرار باشد وگرنه تعادل امنیتی برهم می خورد و این میتواند به شدت به نفع ایران باشد چون ضربه ای را به خاک اسرائیل زده است ودر مقابل اسرائیل اقدامی انجام نداده است که از نظر معادلات امنیتی در منطقه به شدت می تواند بهویژه در درازمدت به ضرر اسرائیل باشد و اعتماد به نفس ایران و متحدانش به شدت بالا می رود مخصوصا اینکه اسرائیل در عملیات هفتم اکتبر ضربه دیگری را از یکی از متحدان ایران، یعنی حماس خورد و بازدارندگی اش نقض شد و در این فاصله اسرائیل مجددا حمله دیگری را دریافت کرده است و اگر اسرائیل نتواند قدرت بازدارندگی خود را احیا کند در درازمدت قدرتش در منطقه از نظر امنیتی به شدت افت می کند. به همین دلیل پیش بینی من این است که اسرائیل به احتمال زیاد دست به اقدام علیه ایران خواهد زد تا شرایط را تثبیت کند و معادله را پایاپای کند. زیرا اسرائیل یک قدرت اتمی است و منطقا به این سمت میرود که تصویر قبلی خود را احیا کند. کاری که اسرائیل از هفتم اکتبر تاکنون نیز انجام داده است در این مسیر است.
من این موضوع که اسرائیل به دنبال جنگ گسترده با ایران است، قبول ندارم. اقداماتی که اسرائیل طی 7-6 ماه اخیر انجام می دهد، تلاش برای جبران ناکامی امنیتی است که در هفتم اکتبر اتفاق افتاده بود. در واقع اسرائیل در حال ترمیم تصویر مخدوش بازدارندگی خود است و اقداماتی در این راستا انجام داده است تا این شرایط را به سمت مطلوب حرکت دهد. این اقدامات، از جمله حملاتی که به جنوب لبنان، غزه و ایران دارد همگی در راستای اثبات بازدارندگی است و قدرت رعبآوری دارد و به همین دلیل دست به چنین اقداماتی میزند. زیرا اسرائیل در جنگ گسترده میزان ضربهپذیریاش بسیار بالا است بنابراین این اقدامات را انجام می دهد تا طرف های مقابل از جمله ایران نسبت به ادامه اقدام علیه اسرائیل صرف نظر کند.عوامل متعددی باعث می شود که ایران و اسرائیل وارد یک نوع جنگ فرسایشی و مستقیم فراگیر نشوند.
از جمله این عوامل آسیبپذیری کشورها در جنگ است. همه کشورها آسیبپذیریشان از ناحیه جنگهای فراگیر بالا است.عامل بعدی بُعد جغرافیایی است که باعث میشود تا ورود به یک جنگ فراگیر برای هر دو طرف کمی سخت باشد. بیشتر ابتکار بر روی نیروهای هوایی است و این باعث میشود قابلیت استمرار نداشته باشد.
مساله بعدی عدم تمایل قدرتهای بزرگ برای وقوع یک جنگ فراگیر میان ایران و اسرائیل است. کشورهایی مثل روسیه، چین، آمریکا و کشورهای اروپایی در حال تلاش جهت کاهش تنش و عدم ورود دو طرف در یک جنگ گسترده هستند. از طرفی فشار کشورهای منطقهای که از ناحیه جنگ بین ایران و اسرائیل بسیار آسیب میبیینند از عواملی است که می تواند ترمز تنش میان ایران و اسرائیل باشد.
نکته حائز اهمیت این است که تحولات به صورتی نیست که الزاما براساس یک منطق حرکت کند. گاهی روند کنشها و واکنش ها بین دو طرف به حدی می رسد که در یک جایی بازی از دست خارج میشود یعنی شما ناگزیر به سمت رفتاری می روید که باید واکنش جدی تری انجام دهید.به عقیده من عواملی که ازبروز جنگ گسترده جلوگیری میکند بیشتر از عوامل مشوق این جنگ است. این افزایش تنشها وقتی به حدی برسد که موجودیت دو کشور مطرح شود احتمالا شاهد نرمش دو کشور خواهیم بود. به هر حال امنیت و ثبات برای آنها مهم است و تنشهای اخیر می تواند ایران و اسرائیل را وارد نوعی از توافق نانوشته به صورت غیر مستقیم و غیر رسمی کند. وقتی ابعاد تنش گسترده شود دو طرف به سمت کنترل تنش می روند. این تجربیات را در دوران تاریخی داشته ایم. به عنوان مثال دوران موشکی کوبا که سطح تنش را بین آمریکا و شوروی در دوره جنگ سرد بسیار بالا برد یکی از نقاط عطفی بود که دو طرف را به سمت کنترل تنش برد.
تنشهای عملیاتی اخیر بین ایران و اسرائیل می تواند در نگاه خوشبینانه دو طرف را در جایی که موجودیتشان مورد تهدید قرار می گیرد و هزینه جنگ به مراتب بیشتر است به سمت نوعی از توافق برای کنترل تنش ببرد و حتی اگر همدیگر را به رسمیت نمی شناسند اما بازی و تنش ها را مدیریت کنند. به نظر من حل مساله ایران و اسرائیل و تنش های اخیر بستگی دارد به تحولات دیگری که در منطقه وجود دارد از جمله تحولات غزه که اگر آن تحول به سرانجامی برسد که اوضاع آرام تر شود بر کاهش تنش میان ایران و اسرائیل هم موثر خواهد بود.
روزنامه صبح ساحل