وقایع ناراحت کننده در زندگی همهی ما بارها و بارها ممکن است تکرار شود. گاهی از دست دادن عزیزمان، ترک شغل، شکست در تحصیل، مورد ظلم واقع شدن، خیانت دیدن و ... بدون پیشبینی وارد زندگیمان میشوند و بعد درگیر سیلی از افکار و هیجانات منفی و تلخ میشویم که برخی اوقات به دنبال این اتفاقها و احساس سیاهی که متحملاش میشویم، گمان میکنیم دیگر نمیتوانیم به زندگی ادامه بدهیم. در چنین شرایطی، نیاز داریم کسی به ما بگوید با این حجم از احساس اندوه، خشم، حسرت و استیصال چه کار کنیم. اما ممکن است چنین فردی در اطراف ما نباشد یا به خدمات مشاوره، دسترسی نداشته باشیم. اینجاست که به شما خواندن کتاب «زندگی عاقلانه» نوشته «آلبرت الیس»، که یک کتاب انقلابی در حیطهی خودیاری است را توصیه میکنم. در این کتاب یاد میگیریم این اتفاقها و وقایع ناگوار زندگی نیست که منجر به تجربهی احساسات و هیجانهای ناسالم میشود، بلکه این میان قطعه پازلی هست که کسی از وجود آن با ما صحبت نکرده است. آن قطعهی گمشده، باورهای نامعقول است. به عبارتی وقتی اتفاق ناگواری برایمان رخ میدهد، قبل از تجربهی هیجانها و احساسات منفی، یک سری از باورها و افکار نامعقول در ذهن ما فعال میشوند و این باورهای نامعقول فعال شده است که باعث ایجاد احساسات منفی، آزارنده و مداوم میشود. اگر بتوانیم باورهای خود را تعدیل کنیم و آن قسمتهای ناکارآمدی که باعث ایجاد هیجانهای مخرب میشود را تغییر بدهیم، میتوانیم خودمان با قدرت اراده و تعلقمان گامی اساسی در جهت تسلی رنجها و ناخوشیهای روانی و عاطفی برداریم. الیس در این کتاب مینویسد: «هر چه مردم عاقلانهتر بیندیشند، کمتر احتمال دارد در خودشان احساسات آزارنده ایجاد کنند و کمتر احتمال دارد احساسات آزارندهی آنان ادامه یابد». این کتاب به ما میآموزد که بتوانیم تغییرات عمیق و پایدار در نحوهی دیدن مسائل و برخی از باورهای ناکارآمد اساسی ایجاد کنیم. باورهای ناکارآمدی مثل لعن کردن خود و افتضاح سازی. در واقع الیس معتقد است تمام احساسات ما صادقانه هستند چون آنها را احساس میکنیم، اما هیچ کدام حقیقت کامل و بی چون و چرا نیستند، بلکه بازتابی از افکار و باورهای نامعقول ما هستند.