یک ماه با شیطان

ای عشق چهره ی آبی ات پیدا نیست



امروز رفتم یه کافی شاپ. نه واسه این که قهوه بخورم. شیاطین اساساً قهوه نمی خورن. رفتم با یه آقای خوش تیپ و خوش سر و  زبونی صحبت کنم. می‌دونستم با نامزدش قرار داره ( بنویسم با جی اف قرار داره حذف می شه احتمالاً. شکر خدا طی چند دهه ی اخیر کسی در ایران، جی اف یا بی اف هم نداشته به طور کامل. ما هم کماکان به واقعیت دستور می دیم!) می خواستم فریبش بدم و بهش با فنون خاص شیطانی القا کنم که این نامزدش رو بپیچونه و بره سراغ یکی دیگه. این ماجرا تکنیک های خاصی داره که باید طی فرآیندی پیچیده به ذهن فرد القا بشه. کمی سخت و زمان بره چون پای عشق و احساس و دل بستگی در میونه اما در نهایت نشدنی نیست. رفتم، ترافیک بود و کمی دیر رسیده بودم. داشتن با نامزدش حرف می‌زدن. آقاهه می گفت عزیزم، عشقم، نفسم، همه کسم واقعاً دلم برات تنگ شده بود. نه این که نمی خوام ببینمت اصلاً طی این ده روز اخیر یه دیقه هم فرصت نداشتم. خیلی سرم شلوغ بود. عاشقتم، عسیسم، عچچچچچقم،.... یه چیزایی به خانمه گفت که من اگه شیطون نبودم و مونث هم بودم حتما می رفتم زنش می‌شدم! داشت غروب می شد، گفت عزیزم، قربونت برم، فدای تو بشم، دیر می شه، تو برو خونه تون دیگه. منم یه پنج دیقه دیگه می رم که سر موقع به کارم برسم. بوس بوس. بعد خانمه رفت و من فرصت رو غنیمت دونستم که باهاش صحبت کنم و نقشه های شیطانی خودم رو جامه ی عمل بپوشونم! اما گفت دوست عزیز یه ۵ دقیقه صبر کن بعد حرف می‌زنیم. حق داشت چون تا اون خانم رفت بیرون، سی ثانیه بعد یه خانم که کلی از قبلی خانم تر بود اومد تو! نشستن صندلیِ مقابل همین آقا. آقاهه گفت عچچچچچقم کجا بودی؟ یه دیقه دیر می کردی قلب من از جا کنده می‌شد. عزیزم، عشقم، نفسم، همه کسم واقعاً دلم برات تنگ شده بود و.... یه چیزایی گفت که من دوباره آرزو کردم ای کاش می تونستم زنش بشم! بعد هم گفت سر شبه، زودتر برو خونه، با این اوضاع و احوال من دلم شور می زنه برات. خیابونا شلوغه، موتوریا بد می رن.... زودتر برو. اونم زودتر رفت. گفتم چه بهتر حالا به صحبت خودم با این آقا خواهم پرداخت! اما با دست به نشانه ی عذرخواهی دو دقیقه ازم وقت خواست. چه مرد مودبی هم بود. یه خانم دیگه اومد نشست که از همه جهت خانم تر تر! بود. آقاهه گفت وااای می میرم برات. یه کادوی ناقابل خریده بودم برات سر راه دادم به یک فرد مستند که در فقر به سر می‌برد. آخه من هم همین الان پیش پای تو رسیدم. منو می‌بخشی اما می‌دونم تو هم این جوری بیشتر دوست داری. عزیزم، عشقم، نفسم، همه کسم دیر وقته پاشو برو خونه تون وگرنه دل نگرانت می شم. اونم پاشد بره... منم پاشدم رفتم!
  
ابراهیم رها
برای این مطلب تا کنون نظری ثبت نشده‌ است.
0 / 200
  • نظر شما پس از بررسی و تایید منتشر خواهد شد.
  • لطفا از بکاربردن الفاظ رکیک، توهین و تهمت به اشخاص حقیقی و حقوقی خودداری کنید.

آخرین خبرها