چندی است که سیاست خارجی ایران درخصوص کشورهای منطقه ای دچار تحول شده است و بر کسی پوشیده نیست که در ماههای آخر سال 1401 شاهد تغییری استراتژیک در نحوه مواجهه با همسایگان به ویژه کشورهای حاشیه خلیج فارس بودیم. علاوه بر انزوایی که در سایه مناقشه هسته ای، جمهوری اسلامی با آن مواجه بود و پس از جنگ اوکراین و بالا گرفتن تنشها در منطقه و نزدیک شدن اسراییل به کشورهای عربی، قدم به قدم به آن نزدیکتر شد، بی گمان اعتراضات بی سابقه پس از شهریورماه و انعکاس جهانی آن، نقش مهمی در تغییر سیاست منطقه ای ایران داشته است. در برابر دو بحران داخلی و خارجی، به نظر می رسد، تصمیم گیران پیش از توجه بر موضوعات داخلی، اولویت را بر حل نسبی
تنشهای منطقه ای نهادند، شاید به این امید که حل و رفع این تنازعات به بهبود نسبی وضعیت اقتصادی منجر شده و در نتیجه به کاهش نارضایتی عمومی ختم شود. این در حالی است که به نظر صاحبنظران، در شرایطی اینچنین بایستی به طور همزمان به سیاست داخلی و خارجی توجه کرد و اولویت دادن به یکی و بی توجهی به دیگری قطعا به تعمیق و ادامه بحرانها منجر خواهد شد.باری، توافق ایران و عربستان به میانجیگری چین در چنین بستری روی داد و به اذعان بسیاری، با غافلگیری در سطح منطقه و جهان همراه بود. هرچند در دنیای به هم پیوسته و در سیاست پیچیده و تودرتوی امروز، بعید به نظر می رسد چنین تحولاتی با هماهنگی و تایید ضمنی شرکا و حتی رقبای بین المللی صورت نگرفته باشد. با این حال برخی صاحبنظران معتقدند چنانچه این توافق که هنوز به گشایش سفارت و کنسولگری منجر نشده، مقدمه توافق بزرگتر با غرب بر سر برنامه هسته ای نباشد، نمی توان نسبت به آینده آن در بستر تحولات آتی خوشبین بود و تا اطلاح ثانوی بایستی آن را موقت دانست. شاید خبر حضور هیات عربستانی در مشهد و جستجو برای یافتن هتلی پنج ستاره برای کنسولگری، به شکلی نمادین گویای همین مسئله است. درواقع چنانچه موضوع هسته ای به سمت نوعی تعامل و توافق با غرب حرکت نکند و در صورت افزایش سطح تنشها، شاید عربستان و کشورهای حاشیه خلیج فارس، نخستین قربانیان دوباره آن باشند. در این بحث اما، آنچه شایان توجه است، نگاه متوازن سعودیها به سیاست جهانی است. حرکت در میانه شرق و غرب و استفاده از خلاها و تنازعات جهانی در جهت تامین منافع خود، امری است که محمد بن سلمان به خوبی در این سالها پی گرفته است.مجموعه این مسائل و پرسشهایی از این دست را با دکتر علی بیگدلی، استاد بازنشسته دانشگاه و کارشناس تاریخ و امور بین الملل مطرح کرده ایم که در ادامه می خوانید:
توافق ایران و عربستان به میانجیگری چین در شرایطی اتفاق افتاد که به نوعی، خبری غافلگیرکننده قلمداد شد. در تحلیلهای ارائهشده مطرح می شود که سعودیها بعد از ترامپ به شکلی از ایالات متحده فاصله گرفتند و روی کار آمدن نتانیاهو نیز در این قضیه موثر بود. همچنین هماهنگی عربستان با روسیه در اوپک پلاس در جهت کاهش عرضه نفت و افزایش قیمت که نارضایتی غرب را در پی داشت، همه و همه در نزدیکی سعودیها به چین و در ادامه، حصول توافق با ایران نقش داشت. جناب دکتر بیگدلی جنابعالی این فضا را به چه شکل میبینید؟ تحلیل شما از این توافق چیست؟
محرک اصلی سعودیها ایجاد امنیت برای اجرای برنامههای اقتصادی است که محمد بن سلمان در نظر دارد؛ به این معنا که ساختن این طرح نو برای بن سلمان اهمیت بالایی دارد. پانصد میلیارد دلار سرمایهی اولیه، پروژهی بسیار سنگینی است و از طرف دیگر عربستان برای اینکه بتواند رهبری کشورهای عرب را بار دیگر به دست گیرد، نیاز به این توافق داشت. مسئلهی سوم این است که بن سلمان در درون جامعهی عربستان هنوز مورد حسادت و بغض شاهزادههای دیگر است، چرا که مسیر جانشینی را در عربستان تغییر داده است. در واقع بعد از پدر بن سلمان بایستی عموی او در جایگاه پادشاهی قرار میگرفت، اما بن سلمان مسیر را عوض کرد. بن سلمان برای نمایش قدرت ناچار بود که در ابتدا رهبری کشورهای عرب را به دست گیرد و سپس فضای آرامی را در منطقه ایجاد کند و از این طریق برنامههای بلندپروازانهاش را در ساحل عربستان اجرایی کند. او چندی قبل در مصاحبهای اذعان کرد که میخواهند اتحادیهی عرب را به چیزی شبیه اتحادیهی اروپا تبدیل کنند و کشورهای عرب را از خمودگی خارج کرده و به همین دلیل نیز نه تنها با ایران بلکه با سوریه به دنبال توافق هستند. سیاست عمومی عربستان این است که خود را از انزوا رها کرده و فضای متشنج داخلی را آرام سازد و همچنین به جنگ یمن خاتمه دهد. در نتیجه، اینها محرکهای اصلی بودند برای انجام مذاکرات با ایران، هرچند که با واسطهگری چین صورت گرفت. ایرانیان خارج از کشور نیز نهادهایی مثل
کمیسیون اروپا و پارلمان اروپا را تحت فشار قرار داده بودند و از سویی التهابات داخلی نیز سبب شد که ایران نیز برای دستیابی به مشروعیت و مقبولیت داخلی و مصونیت خارجی دست به چنین اقدامی زند.
با توجه به برنامهی هستهای ایران و تنش موجود با غرب در این خصوص و با فرض حاد شدن شرایط، آیا عربستان میتواند به آینده این توافق اطمینان داشته باشد؟ زمانیکه هنوز مناقشات هستهای جریان دارند آیا این توافق شکننده به نظر نمیرسد؟
البته همینطور است. ایران این توافق را صورت داد تا از این طریق سطح تنشها و خصومت با عربستان را کاهش دهد. حتی یکی از وزرای عربستان اذعان کرده بود که آمادگی سرمایهگذاری در ایران را دارند، اما این ادعای بیجایی بود، چرا که ایران تحت تحریم است و شبکهی بانکی به سمت ما بسته شده است. مخصوصا با توجه به روابط سازمانیافتهی دیرینهی عربستان با آمریکا هیچگاه عربستان وارد قضیهی سرمایهگذاری در ایران نخواهد شد. از طرف دیگر یکی از شروط عربستان این است که ایران تکلیف برجام را با آمریکا و اروپا روشن کند، منتها عربستان قصد دارد در وهلهی نخست سطح اختلافات با ایران را کاهش دهد. بازگشایی سفارتخانهها موضوع حائزاهمیتی است، اما این مسئله بدین معنا نیست که تمامی اختلافات برطرف شده باشد. آنچه که اکنون برای ایران اهمیت دارد احیای اقتصاد در حال احتضارمان است، بنابراین بدون حل مشکل برجام امکان حل مشکلات اقتصادی وجود ندارد. هر روز شاهد بالا رفتن قیمت ارز و گرانی هستیم اما توجه داشته باشید که عربستان در بخش اقتصادی نمیتواند دردی از ما دوا کند.
عربستان بعد از ترامپ و جنگ اوکراین در اوپک پلاس اقداماتی را صورت داد. به نظر میرسد عربستان با توجه به توافقی که به میانجیگری چین صورت گرفته در واقع سعی دارد به نوعی با حفظ توازن قوا از منافع خود دفاع کند. اگر فرض کنیم که شرایط بینالملل حادتر شود و برای مثال دنیا به سمت دو قطبی شدن حرکت کند آیا از نظر شما عربستان باز هم میتواند به این سیاست ادامه دهد یا کاملا به سمت یکی از طرفها متمایل میشود؟
نظام دو قطبی با توجه به ضعف آمریکا دیگر از بین رفته است. اکنون چند قطب در دنیا در برابر یکدیگر قرار گرفتهاند. در واقع اتحادیهی اروپا، آمریکا و روسیه و چین در مقابل یکدیگر هستند، البته روسیه به دلیل
جنگ در اوکراین تا حدودی ضعیفتر از کشورهای دیگر است . شاید سفر مکرون به چین برای درخواست واسطهگری با روسیه و خاتمه دادن به جنگ اوکراین در واقع سفری حقارتآمیز برای روسیه بود، اما نشان میدهد که اروپاییان نیز با مشکلات شدید اقتصادی مواجه هستند. اکنون شاهد تورم ۹٪ و کمبود انرژی در اروپا هستیم. اتحادیهی اروپا تا حدودی از آمریکا فاصله گرفته است و به نظر من این قطببندیها در آینده شفافتر خواهد شد. در مورد محمد بن سلمان اعتقاد من این است که اخیرا بازیگری بسیار ماهرانهای کرده است، به این معنا که با آمریکا و اروپا ارتباط دارد و در عین حال با روسیه و چین نیز روابط خود را حفظ میکند، همچنین در ارتباط با هند، ژاپن و کرهی جنوبی است. تنوع مراکز ارتباطی از منظر سیاسی و مخصوصا اقتصادی در واقع یکی از اصول اساسی دیپلماسی و سیاست خارجی است. از نظر من محمد بن سلمان نسبت به ما در این قضیه بسیار هوشمندانهتر عمل کرده اسست.
در بلوکبندی نظام بینالملل که به آن اشاره کردید، اسرائیل نقش تعیینکنندهای به ویژه در منطقه دارد. درباره توافق ایران و عربستان هم خبرهایی در ارتباط با محافل امنیتی اسراییل مطرح شد که اتفاقاً برخلاف ظاهر، از آن استقبال کردهاند. گمان میکنید اسرائیل نسبت به روابط میان ایران و عربستان در آینده چه واکنشی نشان خواهد داد؟
پیش از این مسئله، مایلم به نکته دیگری اشاره کنم که حائزاهمیت است. ایران اگر تمایل داشته باشد بازیگر مؤثری در منطقه باشد، در حقیقت ناچار است با توجه به نزدیکی به عربستان، سیاستهای داخلی را هم تغییر دهد. در مورد مسئله حجاب شاید دولت ایران در گذشته خشونت بیشتری اعمال میکرد، اما اکنون دیگر فضا مهیا نیست، چرا که در آستانهی انتخابات هم قرار داریم. با آن انتخاباتی که در سنهی گذشته، هم در مجلس و هم در ریاست جمهوری برگزار کردند و درصد کمی شرکتکننده داشتیم، اکنون در آستانهی انتخابات پیشرو، نبایستی مردم را ناراضیتر از قبل کنند.
از سوی دیگر رفتار ایران نسبت به نارضایتیهای چند ماه گذشته در واقع چهرهی ایران را در فضای بینالملل بسیار مخدوش و مکدر کرده است و دولت هم دیگر تمایلی به ادامهی این وضعیت ندارد. ایران علاوه بر سیاست داخلی، بایستی در سیاست منطقهای نیز تجدیدنظر کند؛ یعنی سیاستهای گذشته که به دنبال کانونهای امنیتی، نظامی و سیاسی بود باید متوقف شوند، همچنانکه اکنون در سوریه و عراق در حال توقف هستند. ایران دیگر نمیتواند با چهرهی جنگجویانه، دوستی با عربستان را ادامه دهد. اکنون نشانههایی وجود دارد که ایران در اغلب موارد در حال تغییر استراتژی است.در مورد سوالی که مطرح کردید، بایستی بگویم یحتمل نزدیکی ایران و عربستان بر نزدیکی اسرائیل و عربستان تاثیرگذار خواهد بود، به این معنا که عربستان نمیتواند فضا را برای برقراری ارتباط با اسرائیل فراهم کند. با این حال در سطحی کلان تر،
صلح ایران و عربستان به نفع اسرائیل خواهد بود، چرا که ایران ناچار است خشم و خشونت سابق را کاهش دهد.
مسئلهی توافق هستهای ایران اکنون در شرایط نامعلوم و معلقی به سر می برد. درواقع برای موضوعی هزینه میدهیم که سرنوشت آن مشخص نیست و معلوم نیست درخصوص آن قرار است به چه سمتی حرکت کنیم. نه نشانه هایی از حصول توافق می بینیم و نه میخواهیم و نه میتوانیم به سمت غنی سازی با درصد بالا و ساخت سلاح اتمی حرکت کنیم. به نظر شما آیا در نهایت گزینهای جز توافق و یا ورود به تنازع نظامی وجود دارد؟
به نظر من بحث گزینهی نظامی منتفی است، چرا که آمریکا اجازه نخواهد داد بار دیگر در منطقه تنازع نظامی شکل بگیرد. آمریکاییها هم در تایوان با چین مشکل دارند و هم در اوکراین با روسیه. با توجه به
حساسیت منطقه، بایدن اجازه نخواهد داد که کانون درگیری جدیدی ایجاد شود.
چهل درصد انرژی دنیا از این منطقه عبور میکند و اگر برخورد نظامی پیش بیاید یحتمل منطقه به آتش کشیده خواهد شد. با توجه به اینکه اسرائیلیها هم در آذربایجان و هم در ترکمنستان پایگاههای نظامی ساختهاند، نه به نفع ایران و نه به نفع کشورهای منطقه است که جنگی اتفاق بیافتد. قبلاً متذکر شدم تا زمانیکه مسئلهی برجام حل و فصل نشود، روسیه و چین نمیخواهند و نمیتوانند که اقتصاد در حال احتضار ما را احیا کنند؛ بنابراین نگاه تمام عیاری که معطوف به شرق داریم بایستی تغییر کند تا آغاز رابطهی ما با عربستان و شیخنشینان خلیج فارس مقدمهای بر حل مسئلهی برجام باشد.
داستان تأخیر در حل و فصل برجام به قولی هر روز ضرر و زیان مضاعفی بر دوش ایران دارد و سبب بیحیثیتی دولت میشود. ما بایستی روابط با روسیه و چین را حفظ کنیم و در تنفری که نسبت به غرب در فضای تصمیمگیریها وجود دارد، تجدید نظر کنیم. در طی چهل سال گذشته تجربه نشان داده که این سیاست موفق نبوده است بنابراین ادامهی این روند به نظر من اشتباهی غیرقابل انکار است.
روزنامه صبح ساحل// آیت وکیلیان