به یاد دارم در سالهای قبل از دبستان، روزانه چندین مرتبه احساس میکردم به شدت حوصلهام سررفته و در جهان هیچ کاری برای من وجود ندارد که انجام بدهم و حوصلهام سرجایش بیاید. مدام از مادرم میپرسیدم که من چه کار کنم؟ یک بازی پیشنهاد بده، بیا بازی کنیم و غیره. بعدها، ده دوازده ساله که شدم، یاد گرفتم که در اوقات فراغتم خودم را سرگرم کنم؛ کاردستی درست میکردم، کتاب داستان میخواندم و در کارهای خانه کمک میکردم. این تنها، مسالهی من نبوده و نیست، اکثر
کودکان و والدین با این معضل دست و پنجه نرم میکنند که کودک دائما حوصلهاش سر میرود و نمیداند باید چه کاری انجام دهد. امروزه والدین با مشاهدهی چنین حالتی در کودک خود، سریعا او را به سمت انواع کلاسها و برنامههای فوق برنامه سوق میدهند، کلاس زبان، موسیقی، ریاضی، ورزش و غیره. طوری که هیچ جایی برای بیحوصلگی کودک باقی نماند و او دائما در راستای برنامههای به ظاهر مفید قرار بگیرد. دکتر دونا متیوس روانشناس رشد، در مقالهای که در ژورنال روانشناسی امروز منتشر کرده، معتقد است که بی حوصلگی میتواند یکی از بهترین کاتالیزورهای ممکن برای کشف خود، رشد تخیل و ارتقاء خلاقیت باشد. هنگامی که کودکان مشکل بیحوصلگی خود را حل میکنند، در واقع در حال توسعهی مهارتهای مقابلهای و انعطافپذیری هستند. تحقیقات اخیر مغز نشان میدهد، زمان کافی که در آن هیچ برنامهریزی وجود نداشته باشد، میتواند به
بازگرداندن تعادل کودک کمک کرده و از نظر اجتماعی و جسمی به او اجازهی نفس کشیدن بدهد. در واقع اگر فرزند شما، تمام وقت خود را صرف فعالیتهای برنامهریزی شده میکند و هرگز زمانی بر بطالت و بیحوصلگی ندارد، هرگز متوجه نمیشود که چه کاری میخواهد انجام دهد، چه چیزی را دوست دارد بیاموزد و بهتر است که به کدام فعالیت روی بیاورد. به همین علت است که کودکان امروزی، در دوران کودکی به خواست والدین بسیاری از فعالیتهای فوق برنامه را شروع میکنند اما به محض این که مقداری آزادی به دست بیاورند، آنها را رها کرده و دیگر هرگز سمت آنها نمیروند. این کارها، موضوع مورد علاقهی آنها نبوده و به عبارت دیگر آنها هرگز فرصتی برای کشف علاقهی خود نداشتهاند. ار طرف دیگر دکتر متیوس در مقالهی خود مینویسد: « بیحوصلگی کودک میتواند به او دربارهی ذهن آگاهی، تحمل ناامیدی و خودکفایی نکات مهمی بیاموزد، انگیزهی فکر کردن به وضعیتی که در آن قرار دارد را پیدا کند و راهی برای یادگیری و کسب مهارتهای مقابلهای پیدا کند. اما به یاد داشته باشید که گاهی بیحوصلگی ناشی از فقدان چالش است، به این معنا که روند
زندگی برای کودک زیادی ساده و راحت است، تکلیفها مثل آب خوردن است و سطح توانایی کودک بیشتر از موقعیتی است که با آن دست و پنجه نرم میکند. گاهی هم ناشی از شرایطی است که برای سطج شناختی کودک زیادی مشکل است و کودک از پس آن برنمیآید. در هر دوی این شرایط، بهتر است والدین و مراقبان سطح متعادلی از توانایی کودک را پیدا کنند و چالشها و انتظارات خود را در تطابق با آن قرار دهند. به طور کلی، وقتی
کودک یا نوجوان خسته و بیحوصله به نظر میرسد، به او توجه کنید. اگر مشکلی وجود دارد، به او کمک کنید تا مشکل را حل کند اما فکر نکنید که این وظیفهی شماست که آنها را سرگرم کنید. داشتن زمان کافی برای هیچ کاری نکردن، برای تسهیل خودشناسی و رشد او مهم بوده و در واقع مسیری به سمت خودشناسی، استقلال، انعطاف پذیری و تحقق خلاقیت است.