لب‌قند‌

فوتبالی که پاک است، از محاسبه‌اش چه باک است!



 فوتبال‌ ما پاک‌ترین فوتبال جهان است. به طوری که از پشت آن همه چیز را می‌توان به‌وضوح مشاهده کرد:
1)   مدیران ما همه این‌کاره‌اند و به دلیل وارستگی بیش از حد، معمولاً بیشتر از دو سال در پست‌شان قرار نمی‌گیرند. این یکی می‌آید خدمت می‌کند، و بلافاصله جایش را می‌دهد به آن یکی! همه در خدمت از یکدیگر سبقت می‌گیرند. دو شغله بودن آنها، بخاطر عشق آنها به خدمت است. در سفرهای خارج آنها، نورچشمی‌ها را راهی نیست. زیردستان خود را شغل بر اساس لیاقت می‌فرمایند. حرف‌ آنها مثل تنبان‌شان است که دوتا نمی‌شود. از کسی سفارش نمی‌پذیرند و به کسی سفارش نمی‌کنند.
2)      مربیان ما همه تحصیل‌کرده و دانش آموخته و خاک‌خورده‌اند. فرگوسن و مورینیو باید بیایند اینجا پیش سلاطین و امپراتورها و شهریاران ما آموزش ببینند. معمولاً مصاحبه مربیان قبل و بعد از مسابقات خودش یک نوع کلاس اخلاق 
است. 
یکی از بزرگان (یحتمل لقمان حکیم) نقل می‌فرمود آن مقدار درس اخلاق که من از مربیان ایرانی آموخته‌ام، پای هیچ منبری نیاموخته‌ام. اگر تیمی را به هر دلیلی قهرمان کنند، از دستمزد خود صرف نظر می‌کنند و به نرخ تورم هیچ توجهی ندارند. خواهر و مادر بازیکنان از دست و دهان آنان در امان است. و فک و چانه خبرنگاران از مشت و لگد آنها، بی نصیب! اگر شکست بخورند، مسئولیت آن را به گردن می گیرند و اگر ببرند، آن را محصول دعای خیر مردم می‌دانند.
3) بازیکنان ما با کمترین دستمزد، بیشترین بازدهی را دارند و مصداق بارز همت مضاعف به شمار می‌روند. عمراً اگر به حاشیه فکر کنند. سرشان را می‌اندازند پایین و کاری ندارند که فلانی چه‌کار می‌کند و بهمانی چه می‌گوید. در سفرهای خارجی معمولاً جایشان در نیایش‌گاههاست و مشغول طاعت و عبادتند. اگر باشگاه پول نداشته باشد، با رفقا پول روی هم می‌گذارند و به مدیر عامل باشگاه کمک می‌کنند. 
در زمین هم نماد بازی جوانمردانه هستند و لب‌شان یک‌دم از ذکر نمی‌آساید. به مدل مو و ماشین چنان بی‌توجهند، که جوان عزب به جنس مخالف!
4)      تماشاگران فهیم ما تنها عیبی که دارند این است که فحش بلد نیستند بدهند. خاک از دیوار می‌ریزد، از این تماشاگران نمی‌ریزد. به خاطر همین، ورزشگاه‌های ما عین دانشگاه‌های ما از هر شور و هیجانی خالی است. اگر کسی از کنار یکی از استادیوم‌های ورزشی رد بشود، عمراً اگر بتواند تشخیص بدهد آنجا مسابقه برگزار می‌شود یا نه. بعد از مسابقه هم آدم خیال می‌کند تماشاگران دارند از نماز جمعه بر می‌گردند.
5)      داوران معمولاً مظلوم‌ترین اقشار جامعه‌اند. شماره حساب‌شان به روی همه باز است و تلفن همراه‌شان پیوسته در دسترس. دایم نگرانند که مبادا حق و ناحق شود. خط آفساید در نظر آنان، پل صراط است و در اعلام پنالتی، جز به ثواب اخروی به چیزی نمی‌اندیشند. در عدالت‌گستری، دست رییس جمهور مردمی را از پشت بسته‌اند. کارت زرد و قرمز که می‌دهند، پشت‌بندش روی بازیکن خاطی را می‌بوسند. خلاصه، حسنی نگو، یه دسته گل!
6)ورزشی‌نویسان ما، ارزشی‌نویس‌اند. سرشان برود، قلم‌شان نمی‌رود. در کار نقل و انتقال بازیکن و مربی دخالتی ندارند و بابت اطلاع‌رسانی به ملت، با کسی معامله نمی‌کنند. تخیل در کار آنها جایی ندارد و همه گفتارهایی که از قول این و آن می‌نویسند، رونوشت برابر با اصل است. علاقه آنها به رنگ زرد بی حد و حصر است و تیترهایی که می‌زنند، از اغراق مبرّا. همه ورزش‌ها را به یک چشم می‌بینند و همه ورزشکاران را خواهر و بردار خود به‌شمار می‌آورند. برای سفر خارج، از ایمان خود خرج نمی‌کنند و خمس و زکات‌شان را به موقع می‌پردازند.
7)      کل یوم صلوات برفستید!
نویسنده: «ابن محمود»

برای این مطلب تا کنون نظری ثبت نشده‌ است.
0 / 200
  • نظر شما پس از بررسی و تایید منتشر خواهد شد.
  • لطفا از بکاربردن الفاظ رکیک، توهین و تهمت به اشخاص حقیقی و حقوقی خودداری کنید.

آخرین خبرها