چندی پیش یکی از مراجعان با این شکایت به اتاق درمان مراجعه کرده بود:« مدتی است احساس میکنم هرچه تلاش میکنم بیشتر فرو میروم، زندگی برای من مانند دویدن روی تردمیل است. علیرغم تلاشهایی که میکنم همواره در همان جایی هستم که قبلا بودهام».
مدتی پیش مرد جوانی به اتاق درمان مراجعه کرده بود و در میان حرفهای خود مدام این جمله را تکرار میکرد که «مبادا فکر کنید من آدم ضعیفی هستم» . او به سختی میتوانست از مشکلش صحبت کند و تمام تلاش خود را به جای پیدا کردن مساله و بیان آن، روی این موضوع متمرکز کرده بود تا روانشناس، او را فرد ضعیفی تصور نکند. احتمالا همهی ما در زمینهی زندگی خود، چنین تفکراتی داشتهایم.
یکی از مراجعینی که به اتاق درمان مراجعه کرده بود، در توضیح مشکل خود گفت: «کاش میتوانستم کمتر عصبانی شوم، اما هنگامی که همسر یا پسرم حرفی میزنند که مذاق من خوش نمیآید یا عملی بر خلاف میلم انجام میدهند، به شدت عصبانی میشوم و از کوره در میروم.
بسیاری از افراد، هنگامی که در عرصهی زندگی با مشکلی مواجه میشوند و تصمیم میگیرند برای حل مساله به اتاق درمان مراجعه کنند، قبل از مراجعه به درمانگر با این سوال به چالش برمیخورند که حالا باید به روانشناس مراجعه کنم یا روانکاو؟
بسیاری از زوجین زمانی به اتاق درمان مراجعه میکنند که رابطهی خود را در پرتگاه بلندی ببینند. زمانی که میخواهند بدانند یک ارتباط شاد، عاشقانه و رضایت بخش چطور شکوفا میشود و حالا آنها با این ارتباطی که روی دستشان باد کرده باید چه کنند؟
والدین در حیطهی ارتباط با فرزندان به دلایلی متنوعی به اتاق درمان مراجعه میکنند. اما یکی از علتهای شایع مراجعهی آنها به انتقاد بیش از حدشان از فرزندان بازمیگردد.
سیاری از مراجعین اتاق درمان، کسانی هستند که پزشکان آنها را ارجاع میدهند. مراجعینی با دردهای متعدد و متنوع جسمی، که پزشکان قادر به یافتن هیچ منبع فیزیکی و جسمیای برای آنها نیستند، اما این مراجعین واقعا از دردهای جسمی رنج میکشند و در مقابل با این پاسخ از پزشکان مواجه میشوند که «درد جسمی شما هیچ منشاء فیزیکی ندارد و بهتر است با یک روانشناس و یا روانپزشک صحبت کنید».
والدین در حیطهی ارتباط با فرزندان به دلایلی متنوعی به اتاق درمان مراجعه میکنند. اما یکی از علتهای شایع مراجعهی آنها به انتقاد بیش از حدشان از فرزندان بازمیگردد.