خرافات رایجی که به کودکان آسیب می‌زند


نویسنده: محیا تکنده

ماه نوامبر و مشخصا بیستمین روز این ماه، به آگاهی در مورد سلامت روان کودکان در دوران رشد اولیه اختصاص داده شده است.
بسیاری از مردم هنوز گمان می‌کنند که کودکان به اختلالات روانی مبتلا نمی‌شوند یا نشانه‌ها و علائم وجود اختلالات در آن‌ها چندان جدی نیست و نیاز به پیگیری و درمان ندارد. اما واقعیت این است که از هر ده کودک، بیش از یکی از آنان دارای اختلال روان است و از هر شش کودک، یک کودک به اختلالات رشد یا تاخیر در رشد مبتلا می‌شود. نکته‌ی حائز اهمیت این است که کودکان مبتلا به اختلالات رشد و روان در خانواده‌های رفاه‌مند که به منابع مراقبتی، بهداشتی و پزشکی دسترسی دارند، بسیار بهتر عملکرده و بیشتر در جامعه مورد پذیرش قرار می‌گیرند و  در مقابل، خانواده‌های کم‌درآمد و فرودست به علت دورماندن از خدمات مشاوره، بیمه، رفاه و غیره، بهزیستی کمتری برای کودکان دارای اختلالات روان رقم می‌زنند.
به بیان دقیق‌تری، تشخیص زودهنگام اختلال، ارائه‌ی درمان مناسب و حمایت متناسب با سن از جمله بهترین هدیه‌هایی هستند که می‌توان به کودکان ارائه داد. با این وجود بسیاری از کودکان کمک مورد نیاز خود را دریافت نمی‌کنند. والدین آن‌ها ممکن است به دلایل مالی، عرفی یا عاطفی به دنبال تشخیص نروند یا اگر تشخیص داده شد پیگیر درمان نباشند یا درمان را به تعویق بیاندازند. مغز در دوران کودکی مانند خمیری است که می‌توان آن را شکل داد، بنابراین تغییر در این سن بسیار راحت‌تر از تغییر در سنین بالاتر است، با این حال بسیاری از کودکان به دلایل اقتصادی، معیشتی و خرافاتی که حول محور سلامت روان وجود دارد، از امکان این تغییر محروم می‌شوند. شاید بهتر باشد با این یادداشت، همه‌ی ما گامی به سوی زیر پا گذاشتن این خرافات برداریم تا زندگی را برای کودکان فردا آسوده‌تر سازیم.
  

چهار باور رایج اما اشتباه در مورد کودکان

 اولین خرافه، مربوط به داغ و ننگی است که گمان می‌کنیم با تشخیص اختلال، کودک را فرا می‌گیرد. فرض کنید شما سال‌ها از داشتن یک زندگی ساده محروم بوده‌اید، مدام مجبور به توضیح خود شده‌اید، بارها برای تغییر تلاش کرده‌اید، اطرافیان از شما خشمگین شدند، شکست خوردید، طرد شدید و غیره. اگر کسی پیدا شود و به شما بگوید که به شکل طبیعی مغزی متفاوت از دیگران دارید و به کمک دارو و درمان می‌توانید به سازش مناسبی با زندگی دست پیدا کنید، احساس می‌کنید به شما انگ زده شده یا احساس خوشحالی می‌کنید؟ دکتر یانگ جول ال یانگ، روانپزشک و مدیر پزشکی دانشگاه وین در مقاله‌ی خود در ژورنال روانشناسی امروز، توضیح می‌دهد که کودکان درگیر با اختلالات رشد یا روان، در تمام زندگی خود می‌دانند که درگیر مبارزه هستند و تشخیص اینکه آن‌ها تماما در مقابل رفتار خود مسئول و مقصر نیستند، می‌تواند آن‌ها را توانمند کرده و از بن‌بست تکرار ناامیدی و شکست در تغییر رفتار نجات دهد. علاوه بر این تشخیص اختلال روانپزشکی عموما راه را برای کنار آمدن کودک با مدرسه و اجتماعات دیگر باز می‌کند، بازخورد منفی معلمان به رفتار کودک را کاهش می‌دهد، قلدری‌های رایج را کمتر کرده و در کل حاشیه‌ی امنی برای کودک به وجود می‌آورد.
 دومین باور رایج و اشتباه این است که خانواده با این توجیه که داروهای روانپزشکی خطرناک هستند، ضرر دارند و باعث وابستگی می‌شوند، کودک خود را از بخش مفید و غیرقابل جایگزینی از درمان محروم می‌سازند. در واقع هیچ دارویی کامل و بدون ضرر نیست اما تحقیقات به طور مداوم نشان می‌دهد که دارو برای کودکان درگیر با اختلالات، نه تنها بیشتر از حد مورد نیاز تجویز نمی‌شود که حتی کمتر هم ارائه می‌شود، بنابراین می‌توان به روانپزشکان حاذق اطمینان کرد و باور داشت که دارو تنها برای بهزیستی کودک است. برای مثال در کودکان درگیر با اختلال نقص توجه و بیش‌فعال، تنها درمان موثر دارو درمانی است و محروم کردن کودک از این درمان می‌تواند بخش زیادی از زندگی کودک را تخریب کند.
 باور اشتباه رایج دیگر به این بازمی‌گردد که والدین یا مراقبان در مقابل علائم اختلال کودک به این توجیه پناه می‌برند که در تربیت آن‌ها کم‌کاری کرده‌اند و کودکانشان به نظم بیشتر و روش تربیتی قاطع‌تری نیاز دارند، نه درمان. دکتر یانگ معتقد است که تنبیه برای تغییر رفتار موثر نیست و تاکتیک‌های انضباطی خشن در واقع باعث افزایش رفتارهای مضر مانند پرخاشگری و خشونت می‌شوند. بنابراین حتی در میان بچه‌های عصبی، نظم و انضباط بیشتر معمولا پاسخگو نیست (گرچه ثبات بیشتر، دلگرمی و ارتباط بهتر ممکن است کار را بهبود ببخشد). هنگامی که کودکان دارای یک وضعیت روانپزشکی هستند، قطعا نظم و انضباط راه‌حل نیست. 
این باور درست مانند این است که گمان کنیم می‌توانیم اوضاع کودک مبتلا به صرع یا دیابت را با تنبیه بهبود ببخشیم. گاهی بزرگترها با این باور خود را گول می‌زنند که کودک فعلا کوچک است و با افزایش سن پیشرفت کرده و همه‌چیز حل می‌شود. اما زمان تنها در صورتی تاثیرات مفید به جای می‌گذارد و منجر به افزایش توانایی‌های شناختی و فردی می‌شود که با درمان تلفیق شود. در غیر این صورت، علائم اختلال عموما با گذشت زمان بدتر می‌شوند یا علائم جدیدی به آن‌ها اضافه می‌شود. برای مثال کودکی که دارای نقص توجه است و توانایی توجه و تمرکز ندارد، ممکن است در اثر ناامیدی، تنبیه والدین و برخورد دیگران دچار افسردگی یا پرخاشگری شود. کودک مبتلا به اختلالات اضطرابی ممکن است از رفتن به مدرسه امتناع کند و به مرور حتی از خانه هم خارج نشود. 
 به طور کلی کودکان نیاز به حمایت دارند، نه قضاوت و محکومیت. والدین گاهی در اثر ناتوانی در غلبه بر باورها و چهارچوب‌های فکری خود، زندگی فرزند خود را تحت تاثیر عواقب منفی زیادی قرار می‌دهند، عواقب و پیامدهایی که ممکن است قابل جبران نباشند. واقعیت این است که تربیت کودکی با تفاوت‌های عصبی و روانی، می‌تواند بسیار چالش‌برانگیز باشد و نیاز به هوش هیجانی بالا، توانایی تغییر پذیری و تمایل مدام به حمایت داشته باشد. تا زمانی که همه‌ی ما نتوانیم اختلالات روانشناختی، عصبی و رشدی را مانند مشکلات جسمی بپذیریم و از آن‌ها خجالت نکشیم، آینده‌ی کودکان با خطرات جدی روبه‌رو است. پس در روز جهانی کودک، بهتر است هر کدام از ما قدمی برای بهبود شرایط کودکان دشوار برداریم و دیگران را از نیازهای آنان آگاه کنیم.  

روزنامه صبح ساحل

برای این مطلب تا کنون نظری ثبت نشده‌ است.
0 / 200
  • نظر شما پس از بررسی و تایید منتشر خواهد شد.
  • لطفا از بکاربردن الفاظ رکیک، توهین و تهمت به اشخاص حقیقی و حقوقی خودداری کنید.

آخرین خبرها