قبلترها والدین، برای بچهها شکمسیری، سلامت جسمی و آیندهی مناسب میخواستند، اما والدین امروزی علاوه بر تمام اینها و بیش از هر چیزی مایلند کاری کنند تا فرزندشان از نظر روانی سالم بار بیاید و بتواند بالغ، مستقل ، قوی و متعادل باشد. در واقع والدین امروزی، توانستهاند به تاثیر مضاعف رفتار خود در آیندهی فرزندشان آگاهی پیدا کنند و در پی اصلاح نقش خود در جریان زندگی آنان باشند. ادل فابر و الین مازلیش دو روانشناس و نویسندهی امریکایی به این دغدهی والدین پی برده و کتاب موثر"به بچهها گفتن، از بچهها شنیدن" را تالیف کرده اند، کتابی که میتواند ریزهکاریهای یک فرزندپروری کارآمد را در اختیار والدین قرار دهد. این کتاب از شش فصل تشکیل شده و هر فصل راهنمای عملی در وجههای مختلف رفتار با کودک است.
فصل اول در مورد کمک به کودکان برای یافتن احساسات است. آنها معتقدند در مواقع حساس و چالش برانگیز، شنیدن نصیحت، اندرز، توصیه و راهحل، آخرین چیزی است که کودکان میخواهند. در عوض آنان کسی را میخواهند که حال و روزشان درک کند و بفهمد که در حال از سرگذراندن چه حال و هوایی هستد. نویسندگان این کتاب، در فصل اول راهکارهای عملی درک احساسات کودکان، گوش کردن به آنان و چگونگی مقاومت در برابر توصیه و سرزنش را در اختیار خواننده قرار میدهند. فصل دوم، به نام "همیاری" به والدین توصیه میکند که از زبان قربانیوار فاصلهگرفته و دست از جریحهدار کردن روان کودک بردارند و در مقابل زبانی برای انتقال احترام به خود جایگزین کنند. در این فصل مخاطبان میآموزند منظور خود را در ارتباط با کودکان واضح و در قالب جملات کوتاه بیان کنند، یادداشت بنویسند و از توصیف جریانات بهره بگیرند. فصل بعدی در ارتباط با جایگزین کردن تنبیه است. باید به خاطر داشته باشید تنبیه فقط فیزیکی نیست و شامل قهر، بیمحلی و دریغکردن محبت هم خواهد شد. ادل فابر و الین مازلیش یادآوری میکنند:« زندگی جریان مداومی از سازگاری و باز هم سازگاری است، برای کودکان مهم است که خود را بخشی از راه حل بدانند، نه قسمتی از مشکل».
فصل چهارم به تشویق کودک به داشتن شخصیت مستقل میپردازد و توصیه میکند که والدین بگذارند کودکان مالک بدن خود باشند. لباسها و مدل موی خود را انتخاب کنند و در پیدا کردن شیوهی حل مشکلات مختار و مستقل عمل کنند. البته این فصل در حد توصیههای انتزاعی نمیماند و با مثال و تبیین دلیل هر کدام از توصیهها راه را برای والدین هموار میکند. فصل پنجم به اهمیت ستایش کودکان اختصاص دارد.
در واقع نویسندگان معتقد هستند که تمام دنیا در مقابل اشتباهات کودک در زمان حال یا آینده خواهد ایستاد و اشتباهات را به آنان یادآوری میکند. کاری که والدین باید انجام دهند، یادآوری نکات پسندیده و نقاط قوت کودکان است. فصل پراهمیت آخر، لزوم آزاد کردن کودکان از قید نقش ها را عنوان میکند. در واقع به ما گوشزد میشود که کافی است تا یک کودک را بدجنس یا خرابکار بنامیم تا او تحریک شود به ما نشان دهد که تا چه اندازه میتواند بدجنس و خرابکار باشد.
بنابراین نقشها و برچسبها را از کودکان جدا کنید تا تعامل با آنان راحتتر باشد به طور کلی کتاب " به بچهها گفتن و از بچهها شنیدن"، به دلیل اینکه از توصیههای دو متخصص رفتاری و ارتباطی برمیآید و اکثرا نتیجهی پژوهشها و کارهای بالینی است، میتواند راهکار مناسبی برای تربیت فرزند به ما ارائه دهد.