روان‌یار؛

نگاهی به ریشه‌های اجتماعی قتل‌های ناموسی


نویسنده: محیا تکنده

در حواشی روز جهانی زن، آماری از تعداد زنانی که در شهر‌های مختلف ایران به قتل رسیده‌اند، دست به دست می‌شود. طبق این آمار بیشترین تعداد این زن کشی‌ها، قتل‌های ناموسی بوده و در شهرهای تهران، ارومیه و کرمانشاه بیشترین آمار را به خود اختصاص داده است.

اما به طور کلی ناموس به چه معناست و چه چیزی زن کشی را در لوای مفهوم ناموس به امری معمول و نسبتا رایج تبدیل می‌کند؟ از منظر جامعه‌شناختی، قتل یک مساله اجتماعی تلقی می‌شود. قتل به مثابه یک مساله اجتماعی ناشی از گسیختگی  و تضاد اجتماعی بوده و شامل دو نظریه‌ی محدودیت بیرونی و خرده فرهنگ خشونت است که به صورت کنش پرخاشگرانه‌ی ناشی از ناکامی تعریف می‌شود. طبق نظریه‌ی محدودیت بیرونی، افرادی که در کودکی و طی فرایند تربیتی با تنبیه بدنی و پرخاشگری دست و پنجه نرم کرده‌اند، در بزرگسالی پرخاشگری برون‌گرا را در رفتار خود نشان می‌دهند و از طرف دیگر خرده فرهنگ خشونت مدعی است که ضرب وشتم افراد و توسل به پرخاشگری به لحاظ اجتماعی مورد تایید برخی جوامع بوده و پذیرفته شده است، که همین نگرش پیش‌زمینه‌ای برای وقوع قتل در جوامع محسوب می‌شود.

با آگاهی بر اینکه خود قتل به تنهایی برآمده از فرهنگ، شرایط اجتماعی، نوع تربیت افراد و ناکامی‌های تجربه شده است، قتل به مثابه یک مساله ناموسی بسیار پیچیده‌تر بوده و ناشی از مسائل عمده‌ی جامعه‌شناختی و روانشناختی می‌باشد.  اصطلاح ناموس یا شرف به معنای برساخته‌ای اجتماعی، از آن مفاهیمی است که در هر جامعه‌ای معنای ویژه و متفاوتی داشته و با توجه به فرهنگ، استاندارد و نگرش‌های موجود در هر جامعه بار معنایی متفاوتی پیدا می‌کند، اما به طور کلی عفت و پاکدامنی زن، از عناصر مشترک تمام تعریف‌ها به حساب می‌آیند. این دو عنصر،  ناشی از اعمال کنترل مردان بر زندگی اجتماعی زنان بوده و از باورهای مردسالارانه در جوامع سنتی تغذیه می‌کند.

در فرهنگ‌های عشیره‌یی، شرف محور و جمع‌گرا، هر چیزی که گمان رود می‌تواند مسبب لکه‌دار شدن یا مورد تردید قرار گرفتن شرف و ناموس باشد، مستحق نابودی است و این نه تنها یک عامل پیش‌بینی کننده‌ی قتل‌های ناموسی محسوب می‌شود، که خود عامل مستقیم وقوع این دست پرخاشگری‌ها می‌باشد. طبق پژوهشی که در سال 1397 در مجله‌ی مطالعات اجتماعی ایران در ارتباط با قتل‌های ناموسی منتشر شد، حدود یک پنجم از افراد شرکت‌کننده در این پژوهش نسبت به قتل‌های ناموسی نگرش مثبتی نشان دادند. مهم‌ترین پیش‌بینی کننده‌ی نگرش مثبت نسبت به قتل‌های ناموسی، یادگیری اجتماعی، به معنای تقلید رفتار اجتماعی بزرگان و دیگری‌های مهم در روابط اجتماعی است و در رتبه‌های بعدی، عوامل ساختاری، احساس نابرابری جنسیتی، پذیرش باورهای مردسالارانه و پایبندی به باورهای سنتی، به ترتیب مهم‌ترین متغیرهای پیش‌بینی کننده‌ی نگرش مثبت به قتل‌های ناموسی بوده‌اند. 

به نظر می‌رسد در میدان‌های اجتماعی امروز و طی سال‌های اخیر، در نظام جنسیتی سنتی شاهد شکل‌گیری وضعیتی متناقض و متضاد در رابطه‌ یا وضعیت اجتماعی زنان و مردان هستیم. از یک سو در ساختار سنتی و مردسالار حاکم بر منطقه همچنان زنان نماد ناموس، شرف و آبروی مردان شناخته می‌شوند که در واقع کلیت هویت زن را در رابطه با مرد تعریف می‌کند. در چنین نگرشی زن، مشروعیت لازم را ندارد و در موقعیت فرودست و تحت خشونت قرار می‌گیرد. در این نظام تفکری، زنان دارایی جمعی مردان اجتماع محسوب می‌شوند و هرگونه تعدی و سرکشی از عرف‌ و سنت‌های پدرسالارانه‌ی موجود، مجازات‌هایی سخت برای آنان در پی خواهد داشت.

از طرف دیگر به علت گسترده شدن وسایل ارتباط جمعی، تغییرات فرهنگی و هویتی  و اقتصادی، سبک زندگی و هویتی زنان دگرگون شده و از مرز تابوها و سنت‌های پیشین فراتر می‌رود و به طور کلی در سلطه‌ی قدرت مردانه، توازن را بر هم می‌زند. در چنین وضعیتی اعمال خشونت علیه زنان به طور عام و ارتکاب یا تهدید به قتل ناموسی به طور خاص به مثابه‌ی راهبردی مردانه به منظور بازپس‌گیری سلطه و قدرت و نیز تداوم و تحکیم نظام مردسالار دور از انتظار نیست. به طور کلی ساز و کارهای قانونی و حقوقی کنترل کننده و بازدارنده‌ی قطعی و محکم، می‌تواند رواج این پدیده‌ی مخرب را کاهش دهد. همچنین طراحی راهبردهای کلان و تدوین برنامه‌های اجرایی نظام‌مند، به منظور تغییر نگرش عمومی به پدیده‌ی قتل‌های ناموسی است.  

روزنامه صبح ساحل

برای این مطلب تا کنون نظری ثبت نشده‌ است.
0 / 200
  • نظر شما پس از بررسی و تایید منتشر خواهد شد.
  • لطفا از بکاربردن الفاظ رکیک، توهین و تهمت به اشخاص حقیقی و حقوقی خودداری کنید.

آخرین خبرها