وداع با شکوه با پدر مطبوعات هرمزگان

ستاره فرهنگ هیچگاه غروب نمی کند



صبح ساحل، حوادث _ با نزدیک شدن ساعت به وقت 15، نفس هایش کندتر  وکندتر می شود دستگاه ضربان قلب  به صدا در می آید و کادر درمانی  بخش مراقبت های ویژه " آی سی یو" بیمارستان امام رضا(ع)، اطراف بیمار جمع می شوند اما تلاش های آنها برای نجات وی  ناکام می ماند و صدای خط صاف بر روی مانیتورینگ ضربان قلب،  شنیده می شود...

اینگونه است  که  19 فروردین ماه امسال، روز تلخ و بیاد ماندنی برای ما اصحاب خبر می شود روزی که قاسم کرمی   به عنوان "پدر مطبوعات هرمزگان"و پیشکسوت مطبوعاتی استان شناخته شده است در سن 63 سالگی و پس از تحمل یک دوره بیماری سخت  ناشی از ضایعه نخاعی، چشم از این جهان فانی می بندد و به جهان باقی می شتابد. پیکر حاج قاسم کرمی درساعت 15 روز، 20 فروردین ماه سال جاری از مقابل فرهنگسرای طوبی با حضور جمعي از مسئولان، نمايندگان مردم، اصحاب رسانه و هنرمندان، فعالان اجتماعی،اقشار مختلف مردم و خانواده وی تشییع و پس از انتقال به آرامستان  بندرعباس، در قطعه مفاخر این شهر آرام می گیرد.

 30 سال خدمات صادقانه

قاسم کرمی در شانزدهم مهرماه سال 1329 هجری شمسی در خانواده ای متدین و در جوار مسجد کوفه بندرعباس چشم به جهان می گشاید . وی دوران تحصیلی خود را در دبستان مشیردوانی، دبیرستان ابن سینا بندرعباس و دبیرستان ارشاد تهران پشت سرمی گذارد.وی در سال 54 در دانشکده  بیمه دانشگاه تهران موفق به اخذ مدرک کارشناسی بیمه می شود و پس از آن کارشناسی ارشد مدیریت را نیز کسب می کند.  در سال  56  ازدواج می کند و حاصل این  ازدواج 4 فرزند به نامهای احسان، مریم، الهام و محمد است.کرمی در طی 30 سال عمر مفید خود برای مردم استان خدمت می کند و  از چهره‌های سیاسی، اجتماعی استان هرمزگان محسوب می شود. وی از سال 55تا 59  به عنوان کارشناس سازمان بازرگانی،  سال 60  مدیر کل اداری و مالی  استانداری هرمزگان ، از اواسط سال  60 تا 65 فرماندار بندرعباس، سال 66 تا 71 کارشناس اداره کل استانداری هرمزگان، 71 تا 73 فرماندار رودان ، سال 74 به مدت دو سال مدیر کل سیاسی امنیتی استانداری هرمزگان ، از سال 76 شهردار بندرعباس به مدت 6 ماه و  سال 77 تا 82 رییس ستاد اجرایی فرمان امام(ره)، در سال 82 مشاور استاندار و از سال 82 تا 85 مدیرکل امور اقتصادی استانداری هرمزگان بود که به درجه بازنشسته نایل آمد. مدیرکل عمران جزایر خلیج فارس، رئیس مرکز هرمزگان شناسی و موسس خانه مطبوعات از جمله  دیگر سمت های دولتی وی است.

 تولد روزنامه صبح ساحل

سال 1362، با اخذ مجوز انتشار صبح ساحل توسط قاسم کرمی، جرقه فعالیت های مطبوعاتی و روزنامه نگاری در استان زده می شود و در آذرماه سال 64 اولین شماره نشریه صبح ساحل  بر پیشخوان روزنامه فروشی ها قرار می گیرد و در سال گذشته با انتشار صبح ساحل در سراسر کشور، هرمزگان صاحب یک رسانه ملی می گردد. این مرد بزرگ، علاوه بر صبح ساحل صاحب امتیاز و مدیر مسئول هفته نامه امید ساحل و ماهنامه فرهنگستان جنوب نیز و همچنین عضو هیات امنا مسجد قدس بندرعباس بوده است.

 نمایان شدن علامت بیماری

"سال 72 بود که حاج قاسم از درد  دست  و پاهایش گله می کرد و می گفت زیاد نمی توانم خوب راه بروم". این مطلب را خانم قاسمی همسر مرحوم کرمی بیان می کند  و می گوید:"برای درمان و تشخیص علت این عارضه به نزد پزشکان متخصص در  تهران مراجعه کردیم و  تشخیص دادندکه توموری در  نخاع گردن قاسم وجود دارد، هیچ داروی برای درمان نیست و تا 10 سال بعد، هیچ اتفاقی برای وی نمی افتد و به راحتی می تواند کارهای روزمره و عادیش را انجام دهد". تشخیص پزشکان درست از آب در می آید و  10 سال بعد یعنی در سال 82، علائم بیماری کم کم خودش را در بدن این فرهیخته  نشان می دهد تا جایی که  وی گاهی اوقات نمی تواند حتی دکمه پیراهن اش را ببند و راه رفتن برایش مشکل ساز می شود.  خانم قاسمی ادامه می دهد:" اوضاع جسمی وی، روز به روز بدتر می شد تا آنکه  در سال 85 به کشور آلمان رفتیم و پزشکان  آنجا بیان داشتند که نمی توانند بر روی وی  عمل جراحی انجام دهند و تومور را بیرون بیاورند چرا که این ضایعه نخاعی  در جای حساس قرار گرفته است و حتی امکان آزمایش بر روی آن نیز امکان ندارد" . قاسم کرمی یک سال بعد  و در دوران بازنشستگی خدمات دولتی ، ولیچر نشین می شود  تا آنکه 8 ماه بعد احساس درد در بدنش تشدید می گردد و درد پاها، امانش را می برد اما هیچ درمان بر این بیماری اثر ندارد.

 نزدیکی با روز  وداع

ساعت یک بامداد جمعه 16 فروردین ماه 92 است  و مهمان ها نشسته و در حال گپ و گفت هستند ،قاسم کرمی احساس خستگی می کندو از خانواده اش می خواهد که او را به اتاقش ببرند تا استراحت کند، این آخرین باری بود که همه صدایش را می شنوند ... همسر کرمی می گوید:" مرحوم آن شب خیلی آرام به خواب رفت در حالی که همیشه، من را بیدار می کرد تا پاهایش را ماساژ دهم و آن شب چند بار از خواب بیدار شدم ولی دیدم چشمانش بسته و به راحتی نفس می کشد و من به خیال آنکه با داروی "مسکن" آرام گرفته بیدارش نکردم  تا آنکه  حول و حوش ساعت 9 صبح هر چه  او را صدا زدم بیدار نشد سریع به یکی از پزشکان متخصص خبر دادیم و او خودش را بر بالین همسرم رساندو بیان داشت باید سریع به بیمارستان انتقال یابد".  بدن نیم جان بزرگ مرد هرمزگانی با آمبولانس  به بیمارستان امام رضا و سپس به بیمارستان شهید محمدی منتقل می شود. در بیمارستان شهید محمدی پس از انجام  نوار قلب و مغزی از وی و تشخیص اینکه  قلب و مغز آقای کرمی سالم است به  بیمارستان امام رضا منتقل وبا ضریب هوشی پایین در بخش آی سی یو  بستری می شود. خانم قاسمی می گوید:" روز عمل جراحی دقایقی چشمانش را باز کرد و من و زن برادرم  را دید و شناخت و می گفتم اگر مرا می شناسی چشمانت را ببند و باز کن و همین کار را می کرد".

  زندگی  می ایستد

دکتر نصرا... بهجتی متخصص جراحی در این مورد می گوید:"قاسم کرمی در بخش آی سی یو بیمارستان امام رضا بستری شد و داروها با توجه به عفونت شدید ناشی از زخم بستر، جواب نمی داد به خانواده اش گفتم که باید به اتاق عمل برود تا بخشی از عفونت ها را از بدنش خارج کنم". ساعت 13 و 30 دقیقه دوشنبه 19فروردین، قاسم کرمی به اتاق عمل جراحی شماره 5 برده می شود. اعضای خانواده اش در پشت در شیشه ای اتاق عمل ایستاده و با دلواپسی منتظر نتیجه عمل  جراحی هستند، لحظات به آنها سخت می گذردو همه زیر لب دعا می خوانند. دکتر بهجتی می گوید:" در اتاق عمل جراحی  دیدم که عفونت ها تا گردن بیمار فرا گرفته و من توانستم بخشی از آن را خارج کنم". عمل جراحی نیم ساعت به طول انجامید و بیمار به بخش آی سی یو انتقال یافت. اما کمتر از  دو ساعت از این عمل جراحی، قاسم کرمی چشم از دنیا بست و دکتر بهجتی علت آن را عفونت خونی ناشی از زخم بستر دانست.

 خبر تکان دهنده

محمد کرمی، فرزند قاسم کرمی می گوید:"من اخرین بار  پدرم را بر روی تخت بخش ویژه ( ای سی یو) دیدم که تازه از اتاق عمل بیرون آمده بود و بیهوش بود و هنگام تعویض شیفت کادر بیمارستان به ما گفتند که با شما فعلا کاری  نداریم". وی با خانواده راهی منزل می شوند تا ناهار بخورند و استراحتی کنند و دوباره به بیمارستان بروند. محمد می افزاید:" سر سفره نهار بودیم که یکی از دوستان عمویم  از بیمارستان زنگ زد و خبری به او داد و با برادرم احسان به بیمارستان رفتند دقایقی بعد به من زنگ زدند و گفتند که شناسنامه و کارت ملی بابا را به بیمارستان ببرم تا او را به تهران منتقل کنند". محمد بدون اطلاع از مرگ پدر به سمت بیمارستان به راه  می افتد و در آنجا می فهمد که این مدارک برای تشکیل پرونده فوت است ....

 خصوصیات اخلاقی

امیدوارانه به فعالیت مطبوعاتی اش ادامه می داد. علیرغم وجود بیماری و تحمل سختی ناشی از آن، از فرهنگ و مطبوعات جدا نمی شد ودر سخت ترین شرایط در روزنامه و جامعه فرهنگی ظاهر می شد. چهره خندان،آرام و حتی در زمان بیماری در دفتر روزنامه باعث می شد کارکنان روزنامه همچنان با امید و علاقه بیشتری  به کار مشغول شوند. او مرد اخلاق استان بود.روحش شاد.

برای این مطلب تا کنون نظری ثبت نشده‌ است.
0 / 200
  • نظر شما پس از بررسی و تایید منتشر خواهد شد.
  • لطفا از بکاربردن الفاظ رکیک، توهین و تهمت به اشخاص حقیقی و حقوقی خودداری کنید.

آخرین خبرها