مدتی پیش در
فضای مجازی با این تصویر مواجه شدم، که بسیار تامل برانگیز بود. تصویری که به ما نشان میدهد در چهارچوب زندگی روزمره تا کجا با خلا ارتباط موثر، ناتوانی در درک کردن و عجز درک شدن مواجه هستیم.امروز که روز جهانی گوش دادن است، و در سراسر جهان فرصتخهایی برای شنیده شدن و آموزش گوش دادن فعال در اختیار عموم قرار میگیرد، فرصت مناسبی برای واکاوی اینامر در اختیار ما قرار گرفته است.
گوش دادن در تاریخ فلسفه بسیار حائز اهمیت بوده و هست. اپیکتتوس فیلسوف یونانی، میگوید: « ما دو گوش و یک دهان داریم، تا بتوانیم دو برابر بیشتر از صحبتهایمان، گوش فرا دهیم». اما به نظر میرسد، ما و تمام همنوعانمان بیشتر از آنکه به گوش کردن تمایل داشته باشیم، به صحبت کردن تمایل داریم. اکثرا گمان میکنیم، گوش دادن به دیگران و درک کردن آنها یعنی روبهرویشان بنشینیم، به چشمهایشان نگاه کنیم و در خلال صحبتها، هر راهکاری که به ذهنمان میرسد را روی میز بگذاریم و مدام نصحیت کنیم، و از تجربیات خودمان بگوییم. در مقابل عدهای هم با خواندن چند جزوهی مهارت گوش دادن یا مهارت ارتباط موثر، به این فکر میکنند که از آموختههایشان به هر حال کسب درآمد کنند و در مقابل افراد دردمند بنشینند و از سر تکان دادن یا اوهوم گفتن پرهیز کنند، با این حال ما اکثر مواقع شنوندهی چندان خوبی نیستیم.
چه در محل کار ،چه در خانه یا در یک محیط اجتماعی، خوب گوش دادن یک مهارت مهم است. گوش دادن باعث ایجاد اعتماد میشود، سوءتفاهمها را کاهش میدهد و به رفع تعارضات ارتباطی کمک میکند. فیالواقع اگر به تاریخچهی ارتباطات خود نگاهی کنید، متوجه خواهید شد دوستان صمیمی و آنهایی که بیش از همه مورد اعتماد شما بودهاند، از هنر گوش دادن و خوب شنیدن برخوردار بودهاند، هرچند به تعداد اندک. یکی از دلایل اینکه ما اساسا شنوندههای چندان خوبی نیستیم، به این نکته باز میگردد، که قبل از شنیدن حرفهای دیگران پیشداوری و نظر خاصی را در مورد آنها یا موضوع صحبتشان در ذهنمان تثبیت کردهایم و آن پیشداوریها را به مثابه امری مطلق پذیرفتهایم، این پیشداوریهای غیر قابل نفوذ شنیدن حرف دیگران را مشکل میکند. دلیل دیگر ترس از زمان و حواسپرتی است.
به دلیل محدود بودن زمان و زیاد بودن برنامهها بسیاری اوقات با کمبود وقت مواجه هستیم، برای همین وقتی کسی مشغول صحبت با ماست، فکر میکنیم از این زمان باید استفادهی بیشتری ببریم، همزمان کار دیگری انجام دهیم، یا به کارهای عقبافتاده و اصلاح برنامهی روزانه فکر کنیم. دلیل دیگر به یک طرفه بودن گفتوگو ربط پیدا میکند. اکثرمواقع ما گمان میکنیم در حال یک گفتگوی دو طرفه هستیم. در حالی که نه واقعا صحبتهای طرف مقابل را میشنویم و نه به آنها فکر میکنیم. تنها در مقابل اصواتی که رد و بدل میشوند، حرفها و نظرات خود را بازتکرار میکنیم. در این یادداشت، قرار نیست با عناوین مختلفی از راهکارها برای تبدیل شدن به یک شنوندهی ماهر، روبهرو شوید.
تنها یک سوال را بررسی خواهیم کرد: چقدر با اهمیت مکث و سکوت، در گفتگوها آشنا هستید؟ تصویری که ضمیمهی این
یادداشت است، به خوبی نشان میدهد که دلالان چقدر نیاز ما به سکوت شنونده و تمایلمان به شنیده شدن صرف را دریافتهاند. اما ما به عنوان افراد درگیر در ارتباطات مستقیم روزانه به این مهم پی نبردهایم. اغلب دغدغهی اصلی ما در حین گوش دادن این است که راههایی برای پاسخگویی تدوین کنیم. اما این معیار مناسبی برای یک سکوت و گوشدادن اصیل نیست.
ما باید تلاش کنیم به طور کامل بر آنچه گفته میشود و نحوهی بیان آن تمرکز کنیم، تا قادر باشیم گوینده را به طور کامل درک کنیم. اگر جایی از صحبتها را متوجه نشدیم، در میان صحبت گوینده نپریم، متنظر شویم تا وقتی گوینده سکوت کرد، پس از یک مکث کوتاه سوال خود را بپرسیم. به طور کلی، مطالب و رهیافتهای بسیاری در کتابها و اینترنت برای ارتقا مهارت گوش دادن وجود دارد، سعی کنید ضعف خود را در گوش دادن موثر و درک کردن پیدا کنید و در جهت رفع آن گام بردارید.
روزنامه صبح ساحل