امروز، روز جهانی خود مراقبتی است. روزی که به ما یادآوری میکند باید در جهات مختلفی از عملکرد و بهزیستی خود مراقبت کرده و نسبت به آن هوشیار باشیم.
خودمراقبتی میتواند جنبههای گوناگونی مانند خود مراقبتی فیزیکی، اجتماعی و روانی داشته باشد. بسیاری از ما همانطور که از مادران و پدران خود آموختهایم، اهمیت دادن به خویشتن، مراقبت از سلامت خود و کنارهگیری از فعالیتهای آسیبزا را نوعی خودخواهی تلقی کرده و در اکثر مواقع نسبت به کلیت مفهوم خودمراقبتی بیاهمیت و کم کار هستیم.
اما باید این نکته را به یاد داشته باشیم که به خطر افتادن
سلامت روانی، اجتماعی و زیستی ما به معنای آسیب به سلامت اطرافیان است، پس بهتر است به جای مقاومت در برابر اهمیت دادن به خویشتن، این اصل را پذیرفته و نسبت به انجام آن کوشا باشیم. در حیطهی خودمراقبتی روانی، یکی از مسائلی که همواره ما را تهدید میکند؛ تفکر منفی و مزاحم است. متاسفانه انسانها تمایل دارند به رویدادهایی که دارای بار هیجانی منفی هستند، بیشتر بپردازند و این مساله ناشی از عدم تقارن در نحوهی پردازش اطلاعات مثبت و منفی است. چنین فرایندهای فکری منفی بر نحوهی درک ما از جهان و برداشت ما از اطرافیان تاثیر میگذارد و بخش زیادی از واکنشهای ما را تحت شعاع خود قرار میدهد.
تمایل به ماندن بر محرکهای منفی با دیدگاه تکاملی مرتبط است که در آن مغز سعی میکند از ما در برابر خطرات بالقوه محافظت کند. در واقع در روند تکاملی، کسانی که بیشتر به خطرات و نکات منفی زندگی فکر کرده و مراقب آنها بودند، با احتمال بیشتری زنده ماندند، بنابراین ویژگی ماندن بر تفکر منفی، به عنوان یک عامل حفاظتی از اجدادمان به ما منتقل شده است.
گرچه دیگر لازم نیست که مانند اجدادمان در حالت اماده باش دائمی باشیم تا زنده بمانیم اما همچنان رویدادهای منفی در مقایسه با رویدادهای مثبت پاسخ بیشتری را در مغز برانگیخته میکنند و سوگیریهای منفی همچنان نقش مهمی در نحوهی عملکرد مغز دارند. این نحوهی تکامل مغز میتواند منجر به افکار ناراحت کنندهای شود که ممکن است ناخواسته به ذهن ما وارده شده، هیجاناتمان را تحت تاثیر قرار دهند و بر تصمیمات و روابط تاثیرات منفی بسیاری بگذارند و به طور کلی میزان رفاه و آسایش ما را کاهش دهند.
اگر بخواهیم در جهت خود مراقبتی روانی حرکت کنیم، ابتداییترین گام آگاهی بر شیوهی عملکرد مغز در تولید افکار منفی است. بسیاری از افراد گمان میکنند این افکار منفی، چون صرفا به ذهن آنها خطور کرده، پس واقعیت دارد، بنابراین با این افکار مزاحم و منفی به مثابهی یک اتفاق واقعی برخورد میکنند. اما زمانی که این افکار را تولیدات خیالی و تکاملی مغز بدانیم، راحتتر از آنها عبود میکنیم.
سالی وینستون در کتاب غلبه بر افکار که در سال 2007 منتشر شده است، یک عامل مهم در متوقف کردن افکار مزاحم و منفی را مکث کردن و مشاهده کردن میداند. او معتقد است که هنگام هجوم افکار منفی و درست قبل از اینکه این افکار مزاحم، هیجانات منفی را به دنبال خود بیاورند، باید این روند را ببینیم و آن را متوقف کنیم. دکتر سالی وینستون مینویسد: « با زندگی در زمان حال و تمرکز بر آنچه در ذهن میگذرد، میتوانیم کنترل بیشتری بر افکار و احساساتی که این افکار ایجاد میکنند، داشته باشیم. اگر این مراحل به طور منظم تمرین شود، مغز آموزش میبیند که کمتر در معرض افکار منفی آینده قرار بگیرد».
به طور کلی خودمراقبتی میتواند شامل هزاران موضوع، توصیه و مقاله شود و هر کدام از این موضوعات برای مراقبت از خود ضروری باشد. ما با توجه به محدودیت زمان و دانشی که داریم، تنها میتوانیم به موضوعات اندکی تسلط پیدا کنیم. اما به هر حال از هر فرصتی باید به نفع سلامت خود استفاده کرد.
روزنامه صبح ساحل