پندار اینکه میزانی از قصور مظلوم بر گردن خود اوست مبتنی بر آرایه های دینی و اصول روان شناختی امروز است. اینکه ما چقدر به ساختار اجازه دهیم تا تاختن بر حقوق ما را ادامه دهد باید لختی به خودمان رجوع و گرفتن انگشت اشاره به سمت دیگران و هوچیگری بیهوده را رها کنیم.
سهمیه پذیرش
دانشگاه فرهنگیان هرمزگان کم شد! بیشتر مدیران مناطق آزاد هرمزگان پروازی هستند! جوانان بومی هرمزگان در پروژههای صنعتی استان جایی ندارند! هرمزگان در بین استان های سرآمد شاخص فلاکت قرار دارد! و ده ها گزارهی تلخ تر از زهر دربارهی هرمزگان. تا حالا پرسیده ایم چرا؟ ریشه در کجاست؟! رسالت مردم (جامعه نخبگان) هرمزگان و رسالت مسئولان هرمزگان در کجای این معادله مجهول قرار دارد؟ اندکی درباره سهم این ۲ قشر درباره هرمزگان تامل کنیم! ما مردم هرمزگان؛ رنجور و خسته از این ناملایمات هم باید یک مواجههی جدیدی با مقوله مطالبه گری و توسعه پایدار استان داشته باشیم. اجازه بدهید چند مثال بزنیم تا سرمان با عناوین توسعهای اشتباهی کلاه نرود!
شاید اخبار پتروشیمی میانکاله و جریان مخالفت عمومی
مردم بومی آنجا را نشنیده باشید ولی مردم بومی میانکاله در استان مازندران به شدت با آن مخالفت کردند؛ شاید در نگاه اول، اشک شوق توسعه از چشم اندیشه ما جاری شود که چقدر به فکر مردم آنجا بوده اند و با احداث پتروشیمی برایشان توسعه به ارمغان آورده می شود. ولی فرا متن این مقوله از نگاه جامعه نخبگانی و مردم بومی آنجا درست فهم شده بود و بواسطه عدم پیوست های زیست محیطی این پروژه؛ خود مردم در کف میدان، مخالفت با احداث آن را ابراز کردند. توسعه باید سازگاری با سازه های انسانی داشته باشد. حالا با عناوین توسعه ای که نسبتی با توسعه پایدار انسانی و زیستی در استان ما ندارد و شاید منفعتی هم برای مردم بومی استان نداشته باشد؛ شاید ما را هم با پنبه توسعه سر ببرند!
چشم انداز واژهی توسعه در پهنه ی دریایی هرمزگان در قالب پروژههای آب شیرینکنهای صنعتی، پروژههای معدنی و فولادی، نیروگاههای برق، پروژههای نفتی و پتروشیمی و حالا زمزمه پروژههای اتمی در حال تعریف شدن است ؛ این گزاره هاچه نسبتی با پیوست های زیست محیطی، تابآوری اجتماعی و توانمندسازی پایدار معیشت مردم بومی دارد؟! توسعه پایدار دریاپایه از محل احترام و ارتباط صحیح با اکوسیستم دریا می گذرد؛ نه اهدای روزانه پساب های صنعتی به دریا. توسعه پایدار و توانمندسازی معیشتی مردم بومی از کنار زدودن قوانین زائد ته لنجی و گمرکی می گذرد؛ آنجا که پس از چندین ماه معطلی به واسطه ی قوانین زائد گمرکی باید چندین تن مواد غذایی مردم بومی، فاسد و بوی تعفن آن شامهی مردم را سیر کند و لو که می توانست شکم مردمی را سیر کند!
حالا همین مورد را با بندر گناوه بوشهر مقایسه کنید. مصداق دیگر نوع واکنش مردم استان اصفهان به بحران کم آبی و خواست عمومی و تجمع در بستر خشکیده زاینده رود بود و حالا آنچه که به جایی نرسد فریاد مردم بومی قشم و خویشتنداری و نجابت مردم این جزیره در نوع مواجهه با این مقوله است! البته نقش مردم و جامعه نخبگانی هرمزگان در بحث انتزاع بخشی از استان و ممانعت الحاق به استان همسایه به عنوان یک نشانه رشد دفاع از حقوق خود، قابل تصدیق است. باید به این بلوغ مطالبهگری ضریب بدهیم.
نقش پررنگ تر برای توسعه پایدار هرمزگان را باید از مسئولان هرمزگان در این چند دهه مطالبه کرد. مسئول و ما ادراک مسئول! اخیرا ویدئویی از صحبت و تذکر نماینده مردم گچساران درباره وضعیت بیکاری جوانان حوزه انتخابیهاش در مجلس دیدم؛ هر چند که عکس سردار شهید حاج قاسم سلیمانی در روی تریبون او نبود ولی با هر نیتی فریاد اعتراض جوانان شهر خود بود. ای کاش نمایندگان استان ما هم با ۲ کارتن موزی از کاغذهای درخواست های کار جوانان حوزه انتخابیه خود در مجلس، به عدم بکارگیری نیروهای بومی در پروژههای فولادی، پتروشیمی و نفتی منطقه اعتراض می کردند.
شاید نرخ بیکاری و عدم بکارگیری نیروی کار بومی در گچساران به اندازه استان ما نباشد! ای کاش نمایندگان محترم به پروژههای نفتی کوه مبارک سر بزنند و میزان وجود نیروی بومی را بسنجند! سرویس شنبه صبح اتوبوس شیراز - میناب را ببینند که چه تعداد نیروی کار به سمت جاسک گسیل می شود! [البته وضعیت رغبت جوانان بومی به مشاغل صنعتی با وجود مشاغل ناپایدار دیگر در منطقه نیازمند دادهکاوی های دیگر است] به هر حال در این ساختار معیوب که اعتبارات با قدرت لابی و چانه زنی توزیع می شود ، انگار ما از فرائض؛ روزه سکوت و تقیّه را در تریبون های ملی بلد بودیم.
یا غایت رسالت خود را این بدانیم که در فصل خوش آب و هوای هرمزگان، چند تا از اعضای کمیسیونها را برای هرمزگانگردی بیاوریم و در خورهای ساحلی موسیقی محلی برای آنان نواخته شود، تا مانند شکارچیان فرصتها و ظرفیتها؛ منابع بکر ما را برای استان خودشان زیر نظر بگیرند! و انگار ما باید همچنان محروم بمانیم. البته هر چند که جناب دوستی، دوست هرمزگان است و اقدامات شخص او قابل تقدیر و ارج است؛ ولی عیار نمایندگان ما هنوز تا برند ملی شدن و قدرت چانه زنی برای تعریف پروژههای کلان و بودجه اختصاصی برای استان فاصله دارد! هرمزگان به شخصیت های بومی- ملی دلسوز و کاربلد نیاز دارد. نه آنانی که بعد از اتمام دوره نمایندگی، حاضر به زندگی در کنار این مردم نیستند ! توسعه خوب است ولی نه از مدل کاریکاتوری آن. توسعه خوب است وقتی آورده ای پایدار و سازگار با زیست انسانی برای مردم بومی داشته باشد. این روزها طراحی گزارههای توسعه ای برای هرمزگان از مرکز و تاویل آن برای آیندگان؛ مصداق این ضرب المثل بومی خواهد بود: «ریش هاشم و صفای جهانگیر» .
روزنامه صبح ساحل