ستون لب قند؛

درس گریزی!



یک بار مراسمی دعوت بودم که بیشتر مدعوین را دانش آموزان مقطع ابتدایی تشکیل می دادند.(البته نه کلاس اولی هایی که معمولاً روزهای نخست مدرسه دل تنگ والدین و ....هستند.) ردیف اول هم تعدادی از مسوولان استانی از جمله مدیران و معاونین آموزش و پرورش و....حضور داشتند.
مجری محترم مراسم پس از سلام و علیک مختصری رو به بچه ها کرده و گفت:" بچه ها، الان که تازه مدرسه هاتون باز شده ، دوست داشتید کجا بودید؟". همه یک صدا گفتند:" خونه!". مجری برنامه که لابد دوست داشت بچه ها جلوی مسوولین بگویند، مدرسه! برای رفع و رجوع ِ قضیه گفت:" آهان، منظور بچه ها اینه که امروز به جای این که این جا باشن، دوست داشتن توی خونه هاشون می موندن؟". بچه ها با حالتی متعجبانه گفتند:" نه!". 
در این لحظه مجری گفت:" من واقعا موندم توش، اجازه می خوام پرسشم رو این طوری مطرح کنم؛ بچه های گلم ، عزیزان دلم شما مدرسه رو بیشتر دوست دارین یا خونه؟". همه با صدای بلند گفتند:" خونه" و کف و جیغ مرتبی زدند...
با دیدن این صحنه، در دل گفتم:" عجب سیستم آموزشی ِ معرکه ای داریم که بچه های به اصطلاح صفرکیلومتر، به جای این که با شور و علاقه و با عشق جذب مدرسه بشن،این طوری از مدرسه فراری هستن!".
جای شما خالی تشریف نداشتید مسوولان محترم آموزش و پرورش و مربیان و معلم های عزیز ِ حاضر در سالن را ببینید که با لب و لوچه ای آویزان مجبور بودند همراه با بچه ها دست بزنند. در این جا به یاد شعر معروفی افتادم که شاعر می فرماید:" درس معلم ار بُوَد زمزمه ی محبتی/ جمعه به مکتب آورد طفل گریز پای را....!"
«ادیب بندری»
روزنامه صبح ساحل
برای این مطلب تا کنون نظری ثبت نشده‌ است.
0 / 200
  • نظر شما پس از بررسی و تایید منتشر خواهد شد.
  • لطفا از بکاربردن الفاظ رکیک، توهین و تهمت به اشخاص حقیقی و حقوقی خودداری کنید.

آخرین خبرها