طی یک روز عادی از مرکز شهر تا میدان ۱۷ شهریور بندرعباس با این صحنهها مواجه میشوید؛ پیرزنی بیرمق به حالت خوابیده زیر سایبان مغازهای که تکه پارچهای با چند اسکناس روی آن، در کنارش قرار دارد، به فاصله چند قدم دیگر پیرزن دیگری دستش را به حالت نیاز دراز کرده
کشور ما در سالهای اخیر به دلیل تحریمهای ناعادلانهی آمریکا، اوضاع اقتصادی بسیار سختی را تحمل کرده است. آمارها گویای همه چیز است. تورم و گرانی جامعه را به دو بخش تقسیم کرده؛ داراها وندارها. بعضی از مردم آنقدر پول دارند که نمیدانند چگونه خرج کنند و بخش بزرگی از جامعه قدرت خریدشان بسیار کاهش یافته و سفرهی آنها هرروز کوچک و کوچکتر میشود. این روزها خبرهایی همچون حذف موادغذایی از گوشت گرفته تا میوه، به اخباری بسیار عادی تبدیل شده و اوضاع جامعه به قدری نگران کننده است که حتی کارشناسان دربارهی احتمال مواجه شدن جامعه با سوءتغذیه و بروز مشکلات مربوط به سلامتی مردم به ویژه کودکان و دانشآموزان هشدار دادهاند.
"ادبیات خوبه انسان سازه ولی دختر یه کارمند ساده باید دنبال یه رشته ای بره که درآمد داشته باشه"
"برو دنبال یه رشته نون و آب دار ادبیات رو در کنارش ادامه بده"
"رشته ات؟ از کی تا حالا زالزاک جزء میوه هاست"
"دلم می سوزه خودت رو حروم کردی این همه زحمت کشیدی آخرش هیچی"
"اگه ماهی چند میلیون درآمد داشتی حالت این نبود"
"عه به بالاخره به یه دردی خورد من همه ش می گفتم این همه می ری و می یای که چی بشه؟"