بهزیستی برای خرید ویلچر هیچ کمکی نکرد

گفت و گو با سپیده حیدری نقاشی که با وجود معلولیت آثارش را به نفع کودکان سرطانی می فروشد



صبح ساحل ، هنری - مهسا احمدی می گوید سه هدف در زندگی دارم ، اول اینکه نقاش بشوم و دوم ، از طریق فروش نقاشی هایم به استقلال مالی برسم و هدف سومم این است که به درمان کودکان سرطانی کمک کنم.

سپیده حیدری دختری که با وجود معلولیت جسمی ، هیچ محدودتی برای خود متصور نیست و چند سالی است نقاشی می کشد و با بخشی از پول فروش نقاشی ها، به کودکان سرطانی کمک می کند. نمایشگاه نقاشی های  ابن هنرمند از 12 اسفند ماه در کافه گرام برپاشده و تا 18 اسفند ادامه دارد. دختری که با  شور زندگی و اراده و استعدادش، تلخی ها را به بازی گرفته و  می گوید هیچ چیز نمی تواند محدودم کند، من می خواهم نقاش موفقی بشوم پس برایش تلاش می کنم. سپیده 29 سال دارد و از بدو تولد دچار معلولیت جسمی و ضایعه مغزی بوده است، اما به دلیل هوش و استعداد بالایش درمدرسه با کودکان عادی تا مقطع اول دبیرستان درس خوانده است. اصالتا اهل بندرعباس است و برای پیگیری های درمانی، هم اکنون در رشت سکونت دارد.

از کودکی به نقاشی علاقه داشتم

از سپیده پرسیدم چند سال است که بطور حرفه ای نقاشی می کشد و چه چیزی باعث شد که به نقاشی علاقه مند شود و استعدادش را در این زمینه کشف کند ؟

من از کودکی به نقاشی علاقه داشتم ، اما معلم دوران راهنمایی ام تاثیر مهمی در جدیت من برای پیگیری کلاس های نقاشی ام داشت.  معلم علوم سوم راهنمایی ، وقتی پروژه درس علوم را تحویل میدادیم. از من خواست در صفحه آخر پروژه هر چیزی که دلم می خواهد را نقاشی کنم. بعد از تحویل پروژه، او با دیدن نقاشی، تشویقم کرد و معتقد بود در این زمینه استعداد دارم و رشته گرافیک را به من توصیه کرد. من از سال 1386 بطور جدی کلاسهای نقاشی را شروع کردم و در کلاس با بچه های عادی نقاشی یاد گرفتم. 

دوست داشتم به آنها زندگی دوباره بدهم

دارم سعی می کنم به کودکان سرطانی کمک کنم ، یکی از دوستانم سرطان دارد ، دوست داشتم به آنها زندگی دوباره بدهم.

می گوید، دلم می خواهد از نظر مالی مستقل شوم و بیش از این پدر و مادرم را به زحمت نیاندازم ، هدفم این است که نقاش بشوم و به بچه های سرطانی کمک کنم.

سپیده بخشی از پول فروش تابلو هایش را صرف کمک به کودکان سرطانی میکند، تا نشان دهد داشتن روح بلند و بخشندگی، به میزان دارایی ارتباطی ندارد. سپیده محدودیت هایش را کنار گذاشته و برای هدف هایش تلاش می کند و در عین حال از احوال اطرافیانش هم غافل نیست. 

بازنگری فضای عمومی شهری با عینک معلولین

به سپیده می گویم ، فرض کن الان کنار شهردار هستی، در مورد ایجاد زیر ساختهای شهری برای رفاه حال معلولین چه چیزهایی را به شهردار یادآور میشوی؟

می گوید، ما معلول ها با شما فرقی نداریم. از شما می خواهم خیابان ها و اماکن عمومی را برای رفت آمد ما مناسب سازی کنید. سپیده با یاد آوری خاطره ای  می گوید. می خواستیم به سینما برویم ، اما چون مسیر مناسبی برای ورود من با ویلچر وجود نداشت، از دیدن فیلم منصرف شدیم و هیچ کدام از دوستانم به سینما نرفتند. همپنین در مورد پیادرو هایی که مسیر رفت و آمد را با میله هایی محدود کرده اند، می گوید. این میله ها در واقع برای ممانعت از ورود ماشین و موتور سیکلت به پیاده رو است اما در واقع مانع عبور و مرور معلولین هم می شود. بد نیست شهرداری و اداره مسکن و شهرسازی، نگاه دوباره ای به طراحی فضاهای عمومی شهر بیاندازند، منتهی این بار از نگاه یک معلول ، یک روشن دل یا یک ناشنوا به ماجرا نگاه کنند ، و از خودشان بپرسد واقعا تا چه حد شهر مناسب حال این عزیزان است؟

شهری نامهربان

سپیده همچنین از برخورد برخی مردم عادی که باعث رنجشش شده می گوید : بارها پیش آمده که وقتی به خیابان رفتم، مردم فکر کردند گدا هستم و به من پول دادند ، می خواهم به مردم بگویم هر کسی روی ویلچر است، گدا نیست. 

پارسال برای کارهای درمانی به بیمارستانی در تهران رفتیم، پزشک مرا عقب مانده ذهنی خطاب کرد، به من توهین کرد و وقتی معترض شدم، حتی عذرخواهی نکرد. از این بابت ناراحتم و این از خاطراتی است که هرگز فراموش نمی کنم. 

معلولین بخشی از جامعه ما هستند و ما بعنوان افراد عادی نباید فراموش کنیم که معلولیت ، اتفاق خود خواسته ای نیست و هر کدام از ما به راحتی پتانسیل قرار گرفتن در شرایط دشوار جسمی را داریم، از این رو، رعایت حال معلولین، از وظایف شهروندی ماست و نباید فراموش کنیم که این عزیزان در کنارمان زندگی میکنند .

بهزیستی برای خرید ویلچر هیچ کمکی نکرد

در رابطه با خدمات بهزیستی میپرسم و مشخصا رضایتی در گفتار سپیده نمی بینم. می گوید: برای خرید ویلچر هیچ کمکی نکردند.

 همچنین به ماجرای ادامه تحصیلش اشاره می کند و میگوید ، از اول دبیرستان به بعد ، بهزیستی سرویس در اختیارم نگذاشت و چون پدر و مادرم بیمار بودند ، توان بردن من به مدرسه را نداشتند و من ادامه تحصیل ندادم. اما در عوض دوره های کامپیوتر را گذراندم و الان هم قصد دارم گیتار یاد بگیرم.

گالری مجازی سپیده 

سپیده صفحه اینستاگرامی برای فروش نقاشی هایش ایجاد کرده که در واقع گالری مجازی او محسوب می شود. در مورد وضعیت فروش تابلو ها جویا می شوم و سپیده ماجرای خرید ویلچر برقی اش را برایم تعریف می کند.

تا حالا چندتایی از تابلو هایم از طریق همین صفحه اینستاگرام به فروش رفته است، یکی از بزرگترین آرزوهایم داشتن ویلچر برقی بود، اخیرا با پول فروش تابلوها و کمک دوستانم توانستم ویلچر برقی بخرم.

سپیده در مورد مشتری ها و اوضاع فروش نقاشی ها می گوید : بعضی مشتری ها می خواهند تابلو ها را با قیمت کمی خریداری کنند و زحمات من را نادیده می گیرند، من به دلیل شرایط ویژه ام سختی مضاعفی را برای اتمام نقاشی ها تحمل می کنم. و قیمت های منصفانه ای در نظر گرفته ام. 

اگر به مشکل برخوردید به ما فکر کنید

در پایان صحبت هایمان از سپیده می خواهم ، خطاب به دوستانش، که شرایط مشابه او را دارند چیزی بگوید 

اینطور جمله اش را شروع می کند: معلولیت ، محدودیست نیست. می خواهم به دوستانم بگویم نا امید نشوند و یقیقن داشته باشند می توانند کارهای مهمی انجام دهند. او همچنین خطاب به سایرین می گوید : دوستان سالم ، از زندگی نا امید نشوند ، اگر روزی به مشکلی برخوردید ، برای دقایقی به ما معلولین و دشواری های زندگی مان فکر کنید ، یقین دارم مشکلتان کوچک و قابل حل بنظر خواهد آمد.

برای این مطلب تا کنون نظری ثبت نشده‌ است.
0 / 200
  • نظر شما پس از بررسی و تایید منتشر خواهد شد.
  • لطفا از بکاربردن الفاظ رکیک، توهین و تهمت به اشخاص حقیقی و حقوقی خودداری کنید.

آخرین خبرها