آن روی نامحبوب سکه!



عادات موریانه‌های زندگی هستند. در سکوت تکه‌های پازل زندگی را از بین می‌برند و گاه آدمی آن‌قدر دیر هوشیار می‌شود که ازآنچه در ابتدا بدان اندیشیده بود دیگر خبری نیست.
این خصایص تنها قلمرو زندگی شخصی ما را شکل نمی‌دهند بلکه از این حدود هم فراتر می‌روند، به‌گونه‌ای که در قالب یک شهروند نیز ما به چیزهای زیادی عادت می‌کنیم و این عادات در شکل‌گیری شهری که در آن زندگی می‌کنیم تأثیر دارد.
شاید بتوان در تعبیر دیگری عادت به برخی موضوعات و معضلات را «بی‌تفاوتی» هم قلمداد کرد. در این مطلب می‌خواهم سوای از بررسی جامعه‌شناسی شهروندان در هرمزگان، نگاه اجمالی به کنش ساکنان این جغرافیا داشته باشم و یک پرسش را مطرح کنم؛ اینکه چه میزان به نقش شهروندی معتقد و در مرحله بعد پایبند هستیم؟ به این فکر کنید که در شهرتان به چه معضلاتی عادت کرده‌اید؟ یا درست‌تر آنکه یادتان رفته است آن موضوع در حالت درست خود این‌گونه نباید باشد. از تنظیف شهری آغاز می‌کنیم.
نظافت شهر یا شهر بدون زباله یکی از چالش‌های اصلی در شهرهای استان هرمزگان است از مرکز استان گرفته تا شهرهای شرقی و غربی. مقصود این نوشته توجیه ضعف و اهمال شهرداری‌ها در حل این معضل نیست. تنها قصد داریم نگاهی بیندازیم به آن روی سکه، اینکه ما چقدر شهروندیم؟ نبود سطل زباله کافی، عدم تعیین ساعت مشخص برای جمع‌آوری زباله‌ی محلات، عدم اطلاع شهروندان از مکان‌های اخذ زباله‌های بازیافتی و عدم جمع‌آوری زباله گردها، بخشی از موارد کم‌کاری مسئولان شهری است.
حال مهم این است که بدانیم وقتی به این نقطه می‌رسیم تازه کنش شهروندی ما آغاز می‌شود. جایی که اغلب ترجیح می‌دهیم به‌جای پیگیری، مطالبه و زیر سؤال بردن عملکرد شهرداری‌ها، تنها غرولند کنیم. در نظر بگیرید روزانه تعداد زیادی شهروند در تماس با سامانه ۱۳۷ شهرداری، نسبت به تنظیف شهری، نبودن تاکسی، فضای سبز، جمع‌آوری سگ‌های بلا صاحب، متکدیان، آسفالت خیابان‌ها، ترافیک، کنده‌کاری خیابان، وجود حیوانات موزی در ساحل ثبت شکایت کنند یا شهروندان مسئولی که در صورت عدم حل مشکل به ارگان مربوط مراجعه حضوری داشته باشند؛ دلیل این اقدام آن‌ها، اهمیت به‌مکانی است که در آن عمر می‌گذرانند نه نداشتن کار و برنامه.
در پیگیری سوژه‌هایم به‌دفعات برایم پیش آمده-حتی زمانی که مسئله سلامت مردم بوده است-مسئول موردنظر به‌جای اینکه پاسخگوی عملکرد خود باشد با جملاتی مثل «مردم عادت کرده‌اند»، «هرمزگانی‌ها سازگارند»، «هرمزگانی‌ها قانع‌اند»، «هرمزگانی‌ها نجیب‌اند» و جملاتی ازاین‌دست، راه را بر مطالبه گری ببندد. این نقطه جایی است که به نظر می‌رسد ماندن در آن دیگر فضیلتی ندارد. اینکه اصفهان، تبریز، شیراز، تهران، مشهد حداقل  در گام نخست- ازنظر شهری شهرهایی هستند که حرفی برای گفتن دارند، شاید دلیلش نه شهردارها -که همه‌جا ناکارآمدی هست- بلکه دلیلش مردم هستند.
 آیا سواحل همه دنیا از موش‌ها و سوسک‌ها و دستفروشان قلیان در امان نیست؟ آیا در همه شهرها وانت‌بارهای میوه‌فروش و دوره‌گرد، خیابان را مسدود و عامل ترافیک می‌شوند؟ آیا دستفروشان ماهی و میگو در همه شهرها، زباله‌هایشان را روی زمین رها می‌کنند؟ آیا در همه شهرها موتورسیکلت در پیاده رو و هرجا که علاقه‌مند بود و با هر سرعت و صدایی که پسندش بود عبور می‌کند؟ همه اینها ما هستیم افرادی که در این شهر و در این محلات زندگی می‌کنیم و برای داشتن شهری بهتر از همه انتظار داریم جز خودمان.
روزنامه صبح ساحل
برای این مطلب تا کنون نظری ثبت نشده‌ است.
0 / 200
  • نظر شما پس از بررسی و تایید منتشر خواهد شد.
  • لطفا از بکاربردن الفاظ رکیک، توهین و تهمت به اشخاص حقیقی و حقوقی خودداری کنید.

آخرین خبرها