یک بار مراسمی دعوت بودم که بیشتر مدعوین را
دانش آموزان مقطع ابتدایی تشکیل می دادند.(البته نه کلاس اولی هایی که معمولاً روزهای نخست مدرسه دل تنگ والدین و ....هستند.) ردیف اول هم تعدادی از مسوولان استانی از جمله مدیران و معاونین آموزش و پرورش و....حضور داشتند.
مجری محترم مراسم پس از سلام و علیک مختصری رو به بچه ها کرده و گفت:" بچه ها، الان که تازه مدرسه هاتون باز شده ، دوست داشتید کجا بودید؟". همه یک صدا گفتند:" خونه!". مجری برنامه که لابد دوست داشت بچه ها جلوی مسوولین بگویند، مدرسه! برای رفع و رجوع ِ قضیه گفت:" آهان، منظور بچه ها اینه که امروز به جای این که این جا باشن، دوست داشتن توی خونه هاشون می موندن؟". بچه ها با حالتی متعجبانه گفتند:" نه!".
در این لحظه مجری گفت:" من واقعا موندم توش، اجازه می خوام پرسشم رو این طوری مطرح کنم؛ بچه های گلم ، عزیزان دلم شما مدرسه رو بیشتر دوست دارین یا خونه؟". همه با صدای بلند گفتند:" خونه" و کف و جیغ مرتبی زدند...
با دیدن این صحنه، در دل گفتم:" عجب سیستم آموزشی ِ معرکه ای داریم که بچه های به اصطلاح صفرکیلومتر، به جای این که با شور و علاقه و با عشق جذب مدرسه بشن،این طوری از مدرسه فراری هستن!".
جای شما خالی تشریف نداشتید مسوولان محترم آموزش و پرورش و مربیان و معلم های عزیز ِ حاضر در سالن را ببینید که با لب و لوچه ای آویزان مجبور بودند همراه با بچه ها دست بزنند. در این جا به یاد شعر معروفی افتادم که شاعر می فرماید:" درس معلم ار بُوَد زمزمه ی محبتی/ جمعه به مکتب آورد طفل گریز پای را....!"
«ادیب بندری»
روزنامه صبح ساحل