تقویم ورق خورد و رسیدیم بهروز خبرنگار، روزی برای اقشاری که شاید در این شرایط کنونی، تنگناها و فشار اقتصادی، با مشکلات عدیدهای دست وپنجه نرم میکنند اما دغدغه و هموغمشان روایتگری و اطلاعرسانی برای رفع مشکلات جامعه است و اهتمام تزریق امیدهای زندگی برای همنوعان خود. افرادی که در کشاکش بحرانها و چالشها از کرونا، سیل و زلزله تا حوادث غیرطبیعی و تحریمها پایکار هستند و برای تهیه خبر و گزارش دل به حادثه میسپارند. اشخاصی که بر اساس سبک و سیاق حرفهشان، دنیا را بیشتر از منظر خبر میبینند از قاب رویدادها و حوادث...
شاید تا به امروز داستان سخنرانی مدیر اجرایی هندی تبار حوزه فناوری اطلاعات شرکت گوگل را شنیده باشید که برای من یادآور این روزهای هرمزگان است. «ساندار پیچای» تعریف میکند: «یک روزبه یک رستورانی رفت و آنجا اتفاق جالبی رخ داد، یک سوسک به شکل غیرمنتظره از جایی پر میزند و بر روی یک خانم مینشیند، این خانم از روی ترس یا غافلگیری شروع به فریاد میکند و وحشتزده جیغ و هوار راه میاندازد، واکنش این خانم به دیگر افراد سرایت کرده و آنها هم وحشت میکند.
جفت زلزله ی شدید 23 آبان فین که یکی به بزرگای 6.4 ودیگری 6.3 ریشتر وبه فاصله ی زمانی 1 دقیقه و34 ثانیه از هم رخ داد علاوه بر رعب و وحشت سنگینی که در گستره ی جغرافیایی پیرامون کانون اصلی آن ایجاد کرد، گمان آن می رفت با این شدت و بزرگی، خسارات فراوانی هم به بار بیاورد که خوشبختانه چنین نشد و خطر بسیار بزرگی از پیش روی اهالی این مناطق گذشت.
آخرینبار برای شرکت در یک جلسه فرهنگی به کتابخانه عمومی شهرمان سر زدم. پس از جلسه، نگاهی به قفسههای کتاب انداختم. با اینکه کتابخانه شهر پس از زلزله سال 1392 ترمیم و کتابهای جدید به کتابخانه اضافه شده بود اما غیر از چند رمان قدیمی، کتابی پیدا نکردم که نظرم را جلب کند.
خاطراتی که پررنگ در ذهن انسان حک میشوند، معمولا حدوسط ندارند یا خیلی تلخند، یا خیلی شیرین. 5 دی 82 یکی از خاطرات پررنگ من است متاسفانه به دلیل جانباختن تعداد زیادی از هموطنانم در زلزلهای مرگبار، به دسته اول تعلق دارد، روزی که نه تنها بم و شهروندان داغدارش، که کل ایران در اندوهی عمیق فرورفت و پس از آن 5 دی روز ملی ایمنی دربرابر زلزله نامگذاری شد.