کتاب نقب و داستان امنیت آدم‌ها


نویسنده: محیا تکنده

آبراهام مازلو نظریه پرداز و روانشناس، در سال 1943 ایده‌ی سلسله مراتب نیازها را مطرح کرد. مطابق این نظریه، انسان دارای سلسه مراتبی از نیازهاست.

تا زمانی که درجه‌ی اول نیاز رفع نشود، آدمی قادر نخواهد یود به نیازهای درجه‌ی دوم فکرکند و تنها زمانی می‌تواند به نیازهای طبقه‌ی سوم فکر کند، که از پس نیازهای درجه‌ی دوم برآمده باشد. اساسی‌ترین نیاز برای انسان‌ها نیازهای فیزیولوژیک، مانند نیاز به آب، غذا، هوایی برای نفس کشیدن و غیره است. زمانی که انسان از نظر فیزیولوژیک بتواند بقای خود را تضمین کند، نیاز به امنیت پررنگ خواهد شد و بعد سایر نیازها مانند تعلق و عشق، احترام و در نهایت خودشکوفایی به میان خواهد آمد.

فرانتس کافکا یکی از بزرگترین نویسندگان آلمانی زبان در قرن بیستم، در داستان گودال یا همان نقب، به خوبی به نیاز به امنیت اشاره می‌کند. داستان گودال یکی از واپسین و شاید بهترین داستان‌های کافکا است، متاسفانه مرگ به او فرصت نداد تا این داستان را مانند بسیاری دیگر پرداخته وکامل کند، با این حال خواندن این داستان نیاز ما به ادبیات و غرق شدن در زوایای یک زندگی غایب را ارضا می‌کند. در گودال کافکا، داستان جانوری تنها را می‌خوانیم، که بی‌شباهت به موش کور نیست. او تمام زندگی و وقت‌اش را صرف ساختن قلعه‌ای پیچیده در زیر زمین می‌کند، قلعه‌ای که بتواند از او در برابر موجودات بیرون دفاع کند. 

گودالی که او در زیر زمین برای خود می‌سازد، وسایل لازم، آذوقه و دفاع‌های لازم را داراست. اما زمانی که کار ساختن‌اش به پایان می‌رسد، این جانور ناگهان نسبت به امنیت آن شک می‌کند. اگر به قدر کافی امن نباشد چه؟ در راستای همین افکار، جانور داستان متوجه صدایی سوت مانند می‌شود. او از این صدا وحشت می‌کند و یلاخره بعد از کشمکش‌های فراوان با خود، به دنبال منبع صدا می‌رود و اما انگار هیچ منبعی برای صدا وجود ندارد. شخصیت داستان با خود فکر می‌کند، شاید صدای خودش باشد، صدای نفس کشیدن، یا خرخر کردن یا هرچیز درونی دیگری ، اما ماجرا به همین جا ختم نمی‌شود.

بسیاری داستان نقب را وجه‌ی درونی داستان «قصر» دانسته‌اند. در قصر شخصیت داستان به دنبال قصری بیرونی است، اما در نقب شخصیت اصلی به دنبال گودالی درونی و امن می‌رود. امنیت کاملی که شاید هرگز به آن دست پیدا نکند. بسیاری دیگر، این داستان را نماد زندگی و شخصیت خود فرانتس کافکا دانسته‌اند. کافکایی که خود را کم‌حرف، عبوس، خودخواه و مالیخولیایی توصیف می‌کند، و اذعان می‌دارد که ازهیچ یک از این‌ها متاسف نیست، چرا که برای کسی که با تمام وجود در ادبیات غرق می‌شود، مالیخولیا اجتناب ناپذیر می‌نماید.

روزنامه صبح ساحل

برای این مطلب تا کنون نظری ثبت نشده‌ است.
0 / 200
  • نظر شما پس از بررسی و تایید منتشر خواهد شد.
  • لطفا از بکاربردن الفاظ رکیک، توهین و تهمت به اشخاص حقیقی و حقوقی خودداری کنید.

آخرین خبرها