طاعون


نویسنده: محیا تکنده

حالا که با گذشت چند سال، کمی از وضعیت هولناک همه‌گیری کرونا فاصله گرفته‌ایم و می‌توانیم کابوس دستگاه اکسیژن و بیماری و تب را به کناری بگذاریم، خواندن کتابی که حدود 60 سال پیش به تحریر درآمده و انگار تمام اوضاع ما در طول اپیدمی کرونا را به تصویر می‌کشد، می‌تواند ما را شگفت زده کند.
 
آلبرکامو، نویسنده‌ی نام‌آور اگزیستانسیالیست، در سال 1947 کتاب «طاعون» را که اثری مهم در تاریخ ادبی است، به رشته‌ی تحریر درآورد. او در این کتاب شهری را به تصویر می‌کشد که روال عادی و روزمره‌ی زندگی در آن طی می‌شود، هیچ اتفاق خاصی نمی‌افتد، مردم شهر تفریح می‌کنند، خرید می‌کنند و آسمان زندگی آبی متعادل و زیبایی است. اما یک روز دکتر ریو که شخصیت اصلی داستان است، با مرگ موش‌ها در کوچه و خیابان مواجه شده و مدتی بعد که بیماری از موش‌ها به مردم شهر سرایت می‌کند، دکتر ریو از مسئولین درخواست می‌کند که بیماری طاعون را اعلام کند و از مردم درخواست کند، اصول خودمراقبت‌گری را در شهر رعایت کنند. اما مسئولین شهر معتقد هستند هنوز اتفاق خاصی نیفتاده و بهتر است مردم از وخامت شرایط چیزی ندانند. با این تصمیم مردم در کافه و بازار و خیابان آزادانه رفت و آمد می‌کنند، بیماری را اشاعه می‌دهند و تنها چندی بعد شاهد همه‌گیری طاعون، قرنطینه‌شهر، مرگ افراد و فضایی تاریک و وحشتناک از ترس و تردید هستیم.
کامو در این قسمت به درستی بیان می‌کند که ما آدم‌ها توانایی پذیرش بلا را، تا زمانی که مصیبت به رگ و ریشه‌ی بشریت بزند نداریم. میل داریم گمان کنیم اتفاق خاصی نیفتاده است و اوضاع به زودی به روال سابق باز خواهد گشت. اما بلا به ما نشان می‌دهد که چقدر جدی و مصمم است، طوری که بعد از آن اوضاع هرگز روند قبل خود را بازنخواهد یافت. نویسنده با بهره‌گیری از دو تجربه‌ی مشابه آنفولانزای اسپانیایی و هجوم نازیسم به فرانسه، به خوبی با فضای خفقان و ترس آشنا است و از این تجارب برای شکل‌دهی رمان طاعون بهره می‌برد. رمان پر است از لحظاتی که انسان را با خودش روبه‌رو می‌کند. گفتگوهای شخصیت اصلی با خودش و شخصیت‌های دیگر رمان طوری است که انگار به عمیق ترین سوالات و چالش‌های ذهن خواننده می‌پردازد و او را وادار می‌کند در مقابل چالش‌ها پاسخی بیابد. در این کتاب شرح پیوستگی اجتماعی، هماهنگی، عشق، ترس و میل به زندگی در دل نیستی به وضوح وجود دارد.
تمام حس‌ها و عواطفی که تک تک ما با وجود کرونا تجربه کرده‌ایم و پیوسته می‌توانیم با نویسنده و اوضاعی که می‌گذراند، احساس همذات‌پنداری بسیاری داشته باشیم. حتی کامو در جایی از کتاب می‌نویسد:« شاید روزی برسد که طاعون دوباره برای بدبختی و تعلیم انسان‌ها موش‌هایش را بیدار کند و بفرستد تا در شهری خوشبخت بمیرند». انگار نویسنده آگاه بوده، که طاعون می‌تواند هر بار با نامی و نشانی به سراغ بشریت بیاید و درس‌های دشوارش را با خونسردی تعلیم بدهد و برود. 
 
روزنامه صبح ساحل

برای این مطلب تا کنون نظری ثبت نشده‌ است.
0 / 200
  • نظر شما پس از بررسی و تایید منتشر خواهد شد.
  • لطفا از بکاربردن الفاظ رکیک، توهین و تهمت به اشخاص حقیقی و حقوقی خودداری کنید.

آخرین خبرها