سن دبستان، سنی است که کودکان با تغییرات سریع و پیشبینی ناپذیری در احساسات مواجه میشوند.
والدین به عنوان نزدیکترین افراد به آنها میتوانند با حمایت عاطفی و درک موقعیت کودک به او کمک کنند تا تعادل را در سطح عاطفی و عملکردی بازیابی کند. اما والدین باید چطور از کودک خود حمایت کنند؟ وقتی کودک به سن دبستان میرسد و پلهها را از یک کلاس به کلاس بالاتر طی میکند، والدین گمان میکنند که فرزندشان دیگر به حمایت سابق نیاز ندارد. اینکه به کودک فضایی برای استقلال و تصمیمگیری داده شود، بسیار عالی است. اما باید به خاطر داشت که اگرچه بچهها حالا بزرگتر هستند و میتوانند تا حدی از پس خودشان بربیایند، ولی همچنان نیاز دارند توسط بزرگسالان اطرافشان مورد توجه قرار بگیرند، تصدیق، تایید و پذیرفته شوند.
کودکان معمولا در خانه، جمعهای دوستی و مدرسه ممکن است با مشکلاتی مواجه شوند، والدین باید به این نکته آگاه باشند، که هیجانات و ناتوانی کودک در پاسخ به این احساسات است که اغلب ریشهی مشکلات را ایجاد میکند. برای مثال
پرخاشگری درکودکان ممکن است ناشی از ترس یا آسیب باشد، فقدان انگیزه و عملکرد بد در تحصیل میتواند ناشی از غم، اندوه و اضطراب باشد و احساس شرم میتواند به صورت عدم پشیمانی یا بیتفاوت شدن نمود پیدا کند. وقتی والدین احساساتی را که منجر به رفتار مشکل ساز میشوند تشخیص میدهند، بیشتر با گرمی و همدلی به جای تنبیه و تندخویی پاسخ میدهند و این برای برقراری ارتباط عاطفی با کودک گام مهمی به شمار میرود. بچهها در سنین پایینتر حتی اگر بخواهند به سختی میتوانند احساسات خود را پنهان کنند، اما در سن دبستان کودکان از والدین و مراجع دیگر قدرت میآموزند که احساسات خود را سرکوب کنند. برای مثال در مقابل رفتار خشمگینانهی کودک ممکن است بگویند: « تازمانی که دست از این رفتارت برنداشتی توی اتاق خودت بمان» یا در مواجه با ترس کودک سعی کنند به او القا کنند که ترسیدن از سن او گذشته است. والدین به فرزندان پسر این پیغام را حتی به صورت غیر کلامی منتقل میکنند که پسران نباید گریه کنند و به دختر بچهها تحمیل میکنند که نباید زیاده از حد خشمیگن یا خوشحال بشوند.
تمام اینها الگوهای رفتاری هستند که به کودک یاد میدهند احساسات خود را پنهان کند. کودکانی میتوانند با والدین، همسالان و به طور کلی بقیهی انسانها ارتباط برقرار کنند که توانایی تجربه، شناخت و پذیرش احساسات خود را داشته باشند. صرفا دانستن نام احساسات وجلوههای عاطفی آنها کافی نیست، کودک باید بتواند موقع لمس یک احساس مشخص، آن را تشخیص دهد و بتواند از احساسات دیگر متمایز کند. در سنین دبستان والدین میتوانند شناخت خود را از هیجانات کودک، نحوهی مواجهه با آنها، تمییز آنها از سایر احساسات و غیره گسترش داده و این شناخت را به کودک خود نیز منتقل کنند. اما صرفا اطلاعات و صحبت کردن دربارهی احساسات کافی نیست، بلکه کودکان بیشتر امور را به صورت تقلیدی از والدین فرامیگیرند. اگر والدین به کودک در مورد پذیرش احساسات چیزهایی یاد بدهند و این امر را توصیه کنند، اما در عمل خودشان مشغول سرکوب هیجانات و انکار آنها باشند. کودک پیام متضادی دریافت میکند و طبیعتا آنچه را که در شما دیده برمیگزیند، نه آنچه گفته اید. پس معلم خوبی برای درک احساسات کودکان خود باشید.
روزنامه صبح ساحل