به نام آبادی دست به اقدامی خواهند زند که پشت صحنه سرمایهگذاری در آن کاملاً ملموس است. به نام حفظ آب به ربودن آب اقدام خواهند کرد و باز دستان سرمایهداری برای نابود کردن آبادیها و طبیعت بیجان باقیمانده شروع به کار میکند.
این روزها موکش آمبانی با خبر برگزاری مراسم پیش از ازدواج پسرش حسابی بر سر زبانها افتاده است و ویدئوهای این جشن با شکوه در فضای مجازی غوغا بهپا کرده است.
این روزها همه جا صحبت از ولنتاین، هدیه و عشق است. اکثر زوجها این روز را با خوشحالی به یکدیگر تبریک گفته و در پی خرید هدیههایی درخور برای یکدیگر میروند. در ورطهی گذار از روزی که در میان عشاق با نام "روز عشق" نامگذاری شده، خالی از لطف نیست که نگاهی به مناسک باب شدهی این روز انداخته و کنش جمعیمان را واررسی کنیم، بلکه بتوانیم به خوانش مجددی از عشق دست پیدا کرد و رابطهی عاطفی خود را از چاه سرمایهداری بیرون بکشیم.
در حال و هوای زندگی مدرن، آنقدر غرق فرهنگ خودیاری و روایت روانشناختی از زندگی روزمره شدهایم، که کمتر به ریشه، نحوهی کار و تاثیر این عامل مهم در زندگی خود توجه میکنیم. از این رو، نویسندگان و متفکران انتقادی، در مقالات و کتابهای خود همواره تلاش کردهاند تا ما را از شیوهی عملکرد گفتمان روانشناختی آگاه کنند، تا با دیدی باز بتوانیم "انتخاب" کنیم که کمتر تحت سیطرهی این روند قرار بگیریم.
از زمان شکلگیری دوران سرمایهداری و همراه شدن میزان سود و منافع فردی با کنترل دیگران، ما این اصل را در خود درونی کردهایم که همواره باید دیگران را مورد کنترل خود قرار دهیم و خود نیز از جهاتی مورد کنترل دیگران باشیم.
در جهان امروز، جوامع به طبقات مختلفی تقسیم میشوند، اکثریت مردم با توجه به معیشت و وضعیت اقتصادی در طبقهی فرودست و متوسط، و گروه قلیلی در طبقهی فرادست قرار میگیرند.
بدن ما به عنوان عینیتی که به وسیلهی آن با جهان خارج ارتباط برقرار میکنیم، همواره مورد توجه جهان سرمایهداری بوده است. این روزها نسبت به دورههای قبل، بدن بیش از هر مفهوم دیگری میتواند برای سرمایهداران سود ایجاد کند.
یکم ماه مه، مصادف با یازدهم اردیبهشت روز جهانی کارگر است. خالی از لطف نیست که تلاقی شرایط کار و وضعیت سلامت روان را در این روز به عرصهی خوانش بکشیم و ببینیم چطور شرایط کار و وضعیت اقتصادی بر وضعیت روانی کارگران تاثیر مستقیم و مضاغف دارد. لوسین سیو، فیلسوف معاصر مینویسد:« تبدیل تضادهای اقتصادی، به مشکلات روانشناختی یکی از حقههای متعارف ایدئولوژی سرمایهداری است.»
دی ماه 1357 در حالی آغاز شد که بسیاری از مناطق جهان دستخوش آشفتگی، آشوب و بحران سیاسی بود. از آنجا که این اوضاع نابهسامان، آیندهای تیره و تار را متصور میکرد، دولتهای متحد غربی را به واکنش برانگیخت تا مشترکاً راهبرد و راهکار جدیدی را برای رویارویی با تحولات جهانی و رویدادهای بزرگ بینالمللی ترسیم کنند. یکی از این مسایل مهم و حیاتی که اهمیت ویژهای برای دولتهای غربی داشت، انقلاب اسلامی ایران بود که بهطور فزایندهای در حال گسترش و رژیم پهلوی و محمدرضا شاه را دچار بحران عظیم و پیچیدهای کردهبود. سران غرب برای حفاظت از حیات سرمایهداری با توجه به منافع ملی دولتهای خود در ایران در کنفرانس گوادلوپ شرکت کردند که به ابتکار فرانسه منعقد شد. جیمی کارتر (رئیسجمهور آمریکا)، ژیسکار دستن (رئیسجمهور فرانسه) جیمز کالاهان (نخستوزیر انگلیس) و هلموت اشمیت (صدراعظم آلمان غربی) در این کنفرانس حضور داشتند.