«در مسیر
جاده ترانزیتی جاسک روزانه قوطی و بطری پلاستیکی جمع میکند. یک سبد بزرگ که با الیاف نخل بافته را روی موتور بسته است. با سن حدود ۵۰ سال روزانه با محاسن برفگون چند کیلومتر فقط نگاهش به حاشیه جاده است که مبادا چیزی را از دست بدهد. البته اگر کارت سوختش یاری دهد. میگویند
جمعآوری ضایعات درآمد خوبی دارد، اما انگار بازنشستگی ندارد! بطری آبمعدنی را برایش گذاشتم. شما دیدهاید»؟
«دوراهی پالور دیدمش؛ تا میتوانست و توان داشت، کارگر روزمزد بود؛ شریف و ساده. از قیمت دلار و درهم هم خبر ندارد. با دمپایی پلاستیکی از روستا ۱۵ کیلومتر پیاده میرود تا به قایقهای صیادی و دریا برسد تا به او خیراتی دهند. هرروز هم خدا برایش سهمیه دارد. از سهمیه او هم کم نمیکند. همان چند تا ممغ و تلال را میگیرد و صیادی که مأمور خدا بوده را با دعای خیر بدرقه میکند. شما دیدهاید»؟
«کنار داروخانه هلالاحمر میناب، ۲ کیسه خیلی بزرگ از کارتنهای دارو جمع شده بود، حتماً که برای بردنش باید وانت کرایه میکردند. البته سنی هم نداشت. ریش هم نداشت. شاید ۱۲ سال. گفت: من جمع میکنم تا اندازه یک ماشین شوند! فکر کنم خودش هم ماشین شود! بغض اجازه نمیدهد ادامه را بگویم. شما دیدهاید»؟
«پشته آزادگان میناب؛ جایی که
سرعتگیرهای جادههای میناب تمام میشود (تبسم میکنم)، یک مادر نجیب با سن بالا نخود پخته و گرم میفروشد. گرسنه بودم. کرامت وجودش، من را وادار به تعظیم کرد. به او گفتم نیاز نیست زیاد بریزید، گفت میخواهم پولم حلال باشد. یککاسه نخود، ۱۰ تومان میداد. شما دیدهاید»؟
«روبروی زیرگذر پل حسنلنگی یک چادر زنانه به کمرش پیچیده، یک سگ به بغل دارد و یک کیسهزباله ضایعات پلاستیکی در کنارش بود. نفوذ نگاه و چشمان معصومش در ژندهپوشی و ژولیدگی لباسش گم نمیشد، مردی حدود ۴۰ ساله که بیماری اعتیاد مسیر زندگیاش را جابجا کرده بود اما مقام انسانیت او را نه! شما دیدهاید»؟
«بعد از پل دهنو؛ بهیکباره ماشینها چراغخطر را روشن کردند، آنهم در مسیر جاده یکطرفه. نیسانهای آبی سوخت بر از روبرو میآمدند. جلالخالق، تسلا کارخانه نیسان آبی بدون سرنشین زده؟ خیر. رانندههای این سواری زیر نشیمن بالش میگذارند اما هنوز سرشان زیر فرمان است درحالیکه پشت لبشان هنوز سبز نشده. شما دیدهاید»؟
«محله قریشیها روبروی مرکز ناباروری دکتر خشاوی، ضلع غربی پشت فرودگاه. ساعت یک ظهر بندرعباس دستمالکاغذی میفروشد! همیشه. یک مادر شریف غیربومی. من هم هر وقت به بندرعباس آمدم از او دستمالکاغذی خریدم. نمیدانم استانداری دستمالکاغذی خود را از کجا تأمین میکند. شما دیدهاید»؟
این پدیدهها نمادهای حقیقی از مصادیق
شاخص فلاکت در استان هرمزگان هستند. شأن مردم استان من موارد فوق نیست. مردم استان من نجابت و سخاوت را از خورشید به ارث بردهاند که گرمای رونق محبت، شرافت و معیشت خود را از ورای ابرهای سیاه لابیگریهای کمیسیونهای
برنامهوبودجهای گدایی نمیکنند! مردم استان من در گرداب سرریز آسیبهای اجتماعی گرفتار نبودند؛ اگر سیاستهایی در بدنه دولت برای فرهیختگان استان من در وزارتخانههای مختلف، نقشی در نظر میگرفت تا حداقل پشت در اتاق وزرای مختلف برای ارتقای شاخصهای استان معطل نمیماندند! مردم استان من در صدر لیست فلاکت و در ذیل لیست برخورداری از ثروت حاصل از تولید ناخالص ملی قرار نداشتند اگر مالیات مگا پروژههای صنعتی و نهادهای مختلف در
پایتخت خرج نمیشد. اینجا یک جوان بومی دائم انگاره ذهنی اشغال شدن جایگاه خود توسط نیروی کار غیربومی را دارد. هرچند به شما بگویند که در هرمزگان مدیران و کارمندان و کارگران بومی هستند. اینجا هنوز زیرساختهای سلامت، فرهنگ و... با استانداردهای استانهای همجوار هم فاصله دارد. اینجا در یک مرکز جامع سلامت روستایی، شما باید توسط یک پزشک کارورز که طرح خود را میگذراند با نگاهی از بالا به پایین ویزیت شوید. اینجا ابر چالش ترسیم نیمرخ آسیبهای اجتماعی گرایش نوجوانان به پدیده سوخت بری به دلیل فقدان امنیت اقتصادی برای خانوادهها است. حالا آمار کشتههای مربوط به پدیده سوخت بری بماند. مسئولان ما غایت درخواستشان تبدیل فلان بخش به شهرستان است که ما فقط باید عوارض شهری بدهیم با ارائه کمترین خدمات و زیرساختهایی در شان یک شهرستان.اینجا باید زمان خود را برای چند لیتر سوخت لگدمال کنیم؛ با این شرایط فکر کنید یک نفر از جاسک، چند روز در هفته بیمار خود را به بندرعباس بیاورد و برگردد. باعث تأثر و سرمازدگی وجدانها است وقتیکه مردم هرمزگان در رتبههای اول تحت پوشش نهادهای حمایتگر هستند. اینکه صداوسیمای استان شهامت نشان دادن بنر مشکل کمآبی و تشنگی مردم بشکرد را ندارد هم درد است. مسئولان ما را عادت دادهاند که کسی از مرکز آمد چیزی نگویید! چرا باید وقتی یک وزیر یا یک معاون وزیر به یک شهرستان میرود مسئول بومی فقط دنبال
نشان دادن وضعیت مطلوب باشد و مدرسه کانکسی و تخریبی را نشان نمیدهد و برنامه بازدید را از مدارس برخوردار تنظیم میکند! میفرمایند هرمزگان نیاز به کادر سازی دارد، مگر پایتخت اجازه به نیروی بومی داده است؟ البته ما تمام خدمات و پیگیریهای مجدانه دولت را برای مردم هرمزگان میبینیم اما به نظر منابع هرمزگان را برای خرج کردن درجای دیگر دیدهشده و مردم هرمزگان کمتر دیدهشدهاند.
روزنامه صبح ساحل