چقدر درد می‌کشید؟


نویسنده: محیا تکنده

خودکشی، عمل مهلک و آسیب‌زایی در جهت میل فرد به مرگ و خاتمه یافتن زندگی است. هر ساله همزمان با روزجهانی پیشگیری از خودکشی یعنی دهم سپتامبر، رسانه‌ها و نهادهای بهداشت و روان تلاش می‌کنند تا با اطلاع رسانی و صحبت دربار‌ه‌ی این مساله خطرات و آسیب‌های ناشی از آن را کاهش دهند.
اما خودکشی به مثابه‌ی یک مساله‌ی منفرد نیست که بدون زیرسازی بتوان آمار و آسیب‌های ناشی از آن را به سادگی کاهش داد. تحقیقات متعدد بیان‌گر رابطه‌ی عمیق بین خودکشی و شرایط اجتماعی-اقتصادی است، هرچه شرایط و محیط، دارای محدودیت بیشتری باشد، احتمال اقدام به خودکشی در افراد افزایش پیدا می‌کند. بیکاری، فشار اقتصادی، مشکلات مسکن و سایر مصائب معیشتی می‌توانند با خودکشی مرتبط باشند. از طرف دیگر عوامل روانشناختی مانند افسردگی، مشکلات خلقی، اختلالات شخصیت و غیره می‌توانند پیش‌بینی کننده‌ی خودکشی باشند. کسانی که در اطرافیان و نزدیکان خود کیس‌های خودکشی داشته‌اند، ریسک خودکشی بیشتری را تجربه می‌کنند.  برایان میشارا، مدیر مجمع جهانی پیشگیری از خودکشی در سال 2008 در سخنرانی خود به این نکته اشاره کرد که :« آن‌هایی که خودشان را می‌کشند تعدادشان از آن‌هایی که در جنگ‌ها، حوادث و نزاع‌های خیابانی کشته می‌شوند بسیار بیشتر است».
  

روان‌درد، نامرئی اما تاثیرگذار

 به طور کلی تا کنون نظریات و ایده‌های بسیاری درارتباط با خودکشی مطرح شده‌است، اما یکی از مهم‌ترین آن‌ها نظریه‌ی ادوین اشنایدمن است که به عنوان پدر خودکشی شناسی در سطح جهان شناخته می‌شود. او با مطالعه‌ی یادداشت‌های کسانی که خودکشی کرده‌اند و همچنین با بررسی افرادی که افکار خودکشی داشته‌اند به دایره‌ای از اطلاعات دست یافت. این روانشناس آمریکایی برای توصیف یک عامل مهم در خودکشی، برای اولین بار از واژه‌ی "درد روانی یا روان‌درد" استفاده کرد. در واقع او معتقد است که درد روانی، آزردگی، رنج و حزنی است که افراد در مقابل سوگ، حقارت، تنهایی، ترس، حسرت یا هر مساله‌ی بغرنج دیگری متحمل می‌شوند. او معتقد است که خودکشی زمانی رخ می‌دهد که ارضا نشدن نیازهای روانشناختی ما دردی غیر قابل تحمل و شدید را در هسته‌ی روانی ایجاد می‌کنند، طوری که فرد درگیر گمان می‌کند دیگر هیچ راهی وجود ندارد. درد روانشناختی یا همان روان درد ذاتا به نیازهای روانشناختی پیوند خورده است. اشنایدمن تلاش کرد میزان درد روانی افراد را سنجش پذیر کند، تا دیگران با توجه به مولفه‌های این سنجش بتوانند در مورد احتمال وقوع خودکشی اطرافیان هوشیار باشند. او فراز و نشیب‌های زندگی، استرس‌ها، ناکامی‌ها و توهین‌های روانشناختی را دخیل می‌داند و به میزان تاب‌آوری متفاوت افراد اشاره می‌کند، افراد مختلف در برابر روان درد یکسان واکنش متفاوتی را نشان می‌دهند که ناشی از شخصیت و تجربه‌های متفاوت آن‌ها است.
از طرف دیگر به این نکته اشاره می‌کند که هرکسی در مواجهه با خوکشی دچار یک دوسوگرایی می‌شود، هم خواهان مرگ و پایاندادن به زندگی است و هم خواهان زندگی کردن و ادامه دادن. بنابراین گفتن اینکه طرف اگر می‌خواست خودکشی کند، راه جدی‌تری انتخاب می‌کرد، اساسا اشتباه است و تفاوتی در خطیر بودن موقعیت نمی‌کند. موقعیت کسی که با چند عدد قرص بی‌خطر اقدام به خودکشی کرده و آسیبی ندیده، به اندازه‌ی کسی که با اقدام به خودکشی فوت شده است، هولناک و خطیر است.
مساله‌ی مهم دیگری که اشنایدمن به آن اشاره کرد، نقش دوره‌ی بحران در خودکشی بود. او معتقد بود در دوره‌های گذرای بحران اگر بتوانیم احتمال و تفکر خودکشی را در فرد کاهش داده و در تسکین درد روانی به او کمک کنیم، می‌توانیم جلوی خودکشی را بگیریم. چرا که مساله‌ی خودکشی به شدت بحران‌محور است و با وجود بحران‌های عاطفی، مالی، اجتماعی و کاری می‌تواند تشدید شده و با گذشتن از بحران‌ها فروکش کند. همانطور که فروید و برخی دیگر از روانکاوان معتقد بودند، خودکشی درونی کردن خشمی است که متوجه فرد دیگری می‌باشد.
اساسا دیگری مهمی مانند همسر، پدر، مادر، برادر و غیره که خشم و انزجار فرد را برانگیخته‌اند اما فرد درگیر، قادر نیست خشم خود را نسبت به آن‌ها ابراز کند، بنابراین این خشم را متوجه خود کرده و آن‌ را در مورد خودش اجرا می‌کند. اشنایدمن هم با بررسی یادداشت‌های خودکشی فهمیده بود که خودکشی امری دو نفره و ارتباطی است. در یادداشت‌ها، افراد خطاب به فرد مقابل‌شان سخن گفته‌اند، عباراتی مانند برای تو، از دست تو، از فرط غم دوری تو و غیره ، شاهد این ماجراست که خودکشی اساسا در تقابل با فرد دیگری رخ خواهد داد.  بنابراین نادیده گرفتن رنج و درد روانی افراد با گفتن جملاتی مانند هنوز سختی واقعی را نچشیده‌ای، خدارا شکر کن که سلامتی داری، اگر خانواده‌ات را از دست می‌دادی دیگر به این چیزها فکر نمی‌کردی و غیره، می‌تواند منجر به تمایل بیشتر آن‌ها نسبت به خودکشی شود. چرا که چنین اظهاراتی ارضا شدن نیازهای روانشناختی مانند درک شدن، تنها نبودن، دیده شدن و غیره را بیشتر سرکوب می‌کند. اگر نمی‌توانید درد دیگران را تسکین دهید، با همدردی‌های غیراصولی روی زخم‌شان نمک نپاشید، آن‌ها را به متخصصان سلامت روان ارجاع دهید و تشویق‌شان کنید که با یک روانشناس در ارتباط باشند. 

روزنامه صبح ساحل

برای این مطلب تا کنون نظری ثبت نشده‌ است.
0 / 200
  • نظر شما پس از بررسی و تایید منتشر خواهد شد.
  • لطفا از بکاربردن الفاظ رکیک، توهین و تهمت به اشخاص حقیقی و حقوقی خودداری کنید.

آخرین خبرها