از زمان شکلگیری دوران سرمایهداری و همراه شدن میزان سود و منافع فردی با کنترل دیگران، ما این اصل را در خود درونی کردهایم که همواره باید دیگران را مورد کنترل خود قرار دهیم و خود نیز از جهاتی مورد کنترل دیگران باشیم.
برای مثال در محیط کاری یا محیط تحصیلی همواره باید مراقب خط قرمزها، حدود و رفتار خود باشیم تا کسی نتواند از ما به نفع خود استفاده کند. اما ممکن است شرایطی به وجود بیاید که افراد خود را وادار به اطاعت از دیگران کنند. در نگاه اول این مساله کاملا دور از ذهن به نظر میرسد، ممکن است از خود بپرسیم که آخر چه کسی دوست دارد تحت کنترل دیگران باشد یا از دیگران پیروی کند؟ متاسفانه این مساله کاملا به صورت غیرارادی، ناخوداگاه و نادانسته اتفاق میافتد و فرد درگیر، چنین حالاتی را با عنوان خیرخواهی، مهربان بودن، ایثار، آسانگیری و تواضع توجیه میکند. با این تفاسیر حالا شاید رگههایی از این طرحوارهی اطاعت را در خود شناسایی کنید.
جفری یانگ، طرحواره درمانگر و نویسنده، طرحوارهی اطاعت را اینگونه توضیح میدهد:« این طرحواره به احساس فشار درونی برای سپردن کنترل خود به صورت افراطی به دیگران گفته میشود». بر اساس این تعریف، اگر به طرحوارهی اطاعت دچار باشید، همیشه نیازهای دیگران را بر خواستههای خود در اولویت میبینید، هرکاری برای کسب رضایت اطرافیان انجام میدهید، برای انجام دادن کارهای بقیه خود را در فشار قرار میدهید و همیشه فکرمیکنید که احساسات شما در مقابل دیگران از اهمیت خاصی برخوردار نیست.
افرادی که طرحوارهی اطاعت را در خود دارند، رفته رفته عزتنفسشان کاهش مییابد و به اصطلاح توانایی "نه گفتن" را از دست میدهند، چرا که افرادی تعارض گریز هستند که به هیچ عنوان حاضر نیستند خود را درگیر بحث و اختلاف نظر کنند. مرزهای عقیدتی و رفتاری این دسته بسیار متزلزل و ناپایدار است و در برابر هر مخالفتی دچار عقبنشینی میشوند. اکثر اوقات، افرادی سالهای سال با این طرحواره زندگی میکنند و حتی از وجود آن باخبر نمیشوند، چرا که رفتارهای ناشی از این طرحواره را با عنوان محبت، مهربانی و فداکاری شناسایی میکنند.
مرز بین مهربانی و تواضع با افراط در اطاعت، آنجایی مشخص میشود که انتخاب برای محبت کردن جای خود را به اجبار به راضی نگه داشتن دیگران میهد. طرحوارهی اطاعت، مانند تمام طرحوارههای ذهنی دیگر از شیوهی تربیتی
والدین و شرایط کودکی نشات میگیرد. کسانی که والدین بسیار سختگیری داشتهاند و بعد از هر بار مخالفت یا سرپیچی حسابی تنبیه شدهاند، اجازهی انتخاب و تصمیمگیری نداشتهاند یا خواهر و برادری بزرگتر همیشه آنها را به اطاعت از فرمان خود مجبور کرده، موارد ویژهی ابتلا به این طرحواره هستند.
مثل تمام مسائل ذهنی و روانی، اولین گام برای از بین بردن و مقابله با این طرحواره شناخت آن است. هنگامی که فرد بتواند بین اطاعت و کنترل شدن با مهربانی و فداکاری، مرزی قائل شود و به وجود رفتارها و نگرشهای افراطی و بیمارگون در خود آگاه شود، اولین قدم برای درمان را برداشته است.
در گام بعدی، فرد دارای طرحوارهی ناسازگار باید در جهت طرحوارهدرمانی گام بردارد و به متخصص روانشناسی و طرحوارهدرمانگر مراجعه کند. اما با وجود هزینههای گزاف درمان، بسیاری از ما توان استفاده از خدمات رواندرمانی را نداریم، بنابراین پیشنهاد من کمک گرفتن از کتاب "زندگی خود را دوباره بیافرینید" اثر جفری یانگ است.
چنانچه در این مسیر به کمک و راهنمایی روانشناس هم احتیاج داشتید، میتوانید با شمارهگیری 1480، از خدمات رایگان روانشناسان بهزیستی استفاده کنید.
روزنامه صبح ساحل